진정한 사랑❤
진정한 사랑❤
P~ 3۳
جینا:اره میتونی یه کاری برام بکنی ولی این رو به کسی نگی حتا جیمین
🤵🏻♂میتونم بکنم ولی ارباب...
جینا:ولی و اما نداریم به جیمین نگو لطفا🥺
🤵🏻♂چشم خب میخواین چیکار کنم
جینا:برو این شماررو رد یابی کن کسی که بهم پیام داده پیداش کن بیارش عمارت تو زیر زمین فقط کسی نبینه حتا جنازشم بود بیارش فهمیدین من شب میام زیر زمین اوکه
🤵🏻♂بله خانم من برم همین کار رو بکنم امر دیگه ای ندارین
جینا:نه میتونی بری
ویو جیو:
کاری که خانم گفتن رو رفتم انجام بدم شماررو ردیابی کردم طرف رو پیدا کردم گفتم بیارنش اوردنش بردیمش زیر زمین به خانم هم تکس دادم گفتن ارباب خابیدن میاد
ویو جینا:
جیمین برگشت شام خوردیم رفتیم رو تخت جیمین منو بغل کرد
جینا:جیمینا میدونی چرا گفتم هفته دیگه باهم باشین
جیمین:نه چطور مگه
جینا:من راستش پ..پریودم😕
جیمین:چیی الن خوبی
جینا:اره بیا بخوابیم اوکه
جیمین:باشه شب بخیر بیب
جینا:شب بخیر فردا بهت یه چیزی میگم ولی عصبی نشو
جیمین:باشه بیا بخوابیم من خستم
جینا:اوکه*جیمین منو تو بغلش فرو کرد بعد چن مین که دیدم کامل خوابه بلند شدم بزور از بغلش اوندم بیرون به جیو تکس دادم دارم میام پیشونی جیمین رو بوسیدم و رفتم بیرون تو زیر زمین دیدم به صندلی بستنش بهوش اومده بود تقلن میکرد *
جینا:ببین کی اینجاست«رفتم نزدیک پامو گذاشتم لایه صندلی و چونشو گرفتم و صورتشو اوردم بالل با کسی که دیدم باورم نمیشد»
جینا:تو هه واقعا*دستو پام رو برداشتم راست وایستادم *
جینا:انتضار تورو نداشتم جیو تو مطمئنی که همینه😏
جیو:بله خانم همیشون هستم
؟:چیه تعجب کردی
جینا:جیو وسایل شکنجه رو بیار
جیو:چشم
جینا:هعی لیا از تو انتضار نداشتم*دور زدم و رفتم پشتش موهاشو کشیدم که سرش اومد بالا دره گوشش گفتم*
جینا:خودتو تو بد دردسری انداختی راهه نجاتی هم نداری*اروم.بعدش موهاشو ول کردم و مستقیمش وایستادم ترسید *
لیا:چ...چی تو جرعت همچین کاری رو نداری تو خیلی ترسو و مهربونی که دست به همچین کارایی نمیزنی من تورو میشناسم
جینا:*یه سیلی بهش زدم و یکی از وسایل شکنجه رو برداشتم *
لیا:با یه سیلی نمیتونی سابت کنی* شکنجش دادم تا ساعت ۳ صبح لعدش ولش کردم گفتم مراقبش باشن و بعد رفتم تو عمارت جیمین خواب بود اروم رفتم و دوباره همونجوری بغلش کردم و خوابیدبم*
صبح:
بعد صبحانه:
جینا:چاگیا😘
جیمین:جانم
جینا:میخوام یه چیزی بگم ولی عصبی نشو
جیمین:باشه بگو
جینا:خب......
😉😘اینم این پارت مراقب خودتون باشید بایی😘😉
🥲🥺حمایت کنید فردا هم سه پارت میزارم الان خسته شدم دیگه کشش نوشتن ندارم بای تا فردا 🤗😇
😊بوس بهتون تا فردا😋😎لایک کامنت فراموش نشه😍
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
P~ 3۳
جینا:اره میتونی یه کاری برام بکنی ولی این رو به کسی نگی حتا جیمین
🤵🏻♂میتونم بکنم ولی ارباب...
جینا:ولی و اما نداریم به جیمین نگو لطفا🥺
🤵🏻♂چشم خب میخواین چیکار کنم
جینا:برو این شماررو رد یابی کن کسی که بهم پیام داده پیداش کن بیارش عمارت تو زیر زمین فقط کسی نبینه حتا جنازشم بود بیارش فهمیدین من شب میام زیر زمین اوکه
🤵🏻♂بله خانم من برم همین کار رو بکنم امر دیگه ای ندارین
جینا:نه میتونی بری
ویو جیو:
کاری که خانم گفتن رو رفتم انجام بدم شماررو ردیابی کردم طرف رو پیدا کردم گفتم بیارنش اوردنش بردیمش زیر زمین به خانم هم تکس دادم گفتن ارباب خابیدن میاد
ویو جینا:
جیمین برگشت شام خوردیم رفتیم رو تخت جیمین منو بغل کرد
جینا:جیمینا میدونی چرا گفتم هفته دیگه باهم باشین
جیمین:نه چطور مگه
جینا:من راستش پ..پریودم😕
جیمین:چیی الن خوبی
جینا:اره بیا بخوابیم اوکه
جیمین:باشه شب بخیر بیب
جینا:شب بخیر فردا بهت یه چیزی میگم ولی عصبی نشو
جیمین:باشه بیا بخوابیم من خستم
جینا:اوکه*جیمین منو تو بغلش فرو کرد بعد چن مین که دیدم کامل خوابه بلند شدم بزور از بغلش اوندم بیرون به جیو تکس دادم دارم میام پیشونی جیمین رو بوسیدم و رفتم بیرون تو زیر زمین دیدم به صندلی بستنش بهوش اومده بود تقلن میکرد *
جینا:ببین کی اینجاست«رفتم نزدیک پامو گذاشتم لایه صندلی و چونشو گرفتم و صورتشو اوردم بالل با کسی که دیدم باورم نمیشد»
جینا:تو هه واقعا*دستو پام رو برداشتم راست وایستادم *
جینا:انتضار تورو نداشتم جیو تو مطمئنی که همینه😏
جیو:بله خانم همیشون هستم
؟:چیه تعجب کردی
جینا:جیو وسایل شکنجه رو بیار
جیو:چشم
جینا:هعی لیا از تو انتضار نداشتم*دور زدم و رفتم پشتش موهاشو کشیدم که سرش اومد بالا دره گوشش گفتم*
جینا:خودتو تو بد دردسری انداختی راهه نجاتی هم نداری*اروم.بعدش موهاشو ول کردم و مستقیمش وایستادم ترسید *
لیا:چ...چی تو جرعت همچین کاری رو نداری تو خیلی ترسو و مهربونی که دست به همچین کارایی نمیزنی من تورو میشناسم
جینا:*یه سیلی بهش زدم و یکی از وسایل شکنجه رو برداشتم *
لیا:با یه سیلی نمیتونی سابت کنی* شکنجش دادم تا ساعت ۳ صبح لعدش ولش کردم گفتم مراقبش باشن و بعد رفتم تو عمارت جیمین خواب بود اروم رفتم و دوباره همونجوری بغلش کردم و خوابیدبم*
صبح:
بعد صبحانه:
جینا:چاگیا😘
جیمین:جانم
جینا:میخوام یه چیزی بگم ولی عصبی نشو
جیمین:باشه بگو
جینا:خب......
😉😘اینم این پارت مراقب خودتون باشید بایی😘😉
🥲🥺حمایت کنید فردا هم سه پارت میزارم الان خسته شدم دیگه کشش نوشتن ندارم بای تا فردا 🤗😇
😊بوس بهتون تا فردا😋😎لایک کامنت فراموش نشه😍
#نفر_بعدی_درکار_نیست
#ما_کیپاپرا_متهدیم
۳.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.