یونتان پارت ۲
دوید سمتم دختر کوچولو: سلام خانم مهشید: سلام عزیزم ممنون. دختر کوچولو: خانم ببخشید این سگ کیم تهیونگ نیست مهشید: وای تازه یادم اومد این سگ را کجا دیدم و حتی روی غلاده اش را خواندم .
یهو مادر دختر کوچولو صداش زد دختر کوچولو ازمن خداحافظی کرد و رفت
رسیدم به آپارتمان زنگ در را زدم وقتی وارد شدم یلدا و مهگل دهنشون باز مونده بود (مهگل و یلدا هم گروهی های مهشید هستم)
یلدا بهم گفت مهشید یونتان دست تو چیکار میکنه.
مهشید:خودم میدونم وای خدا چرا من این کار را کردم.
مهگل برام یه لیوان آب آورد و داد بهم وگفت آروم باش.
مهشید:باشه خب بچه ها پای راست یونتان زخمی شده بهتره باند پیچیش کنیم یلدا جعبه ی کمک های اولیه را بیار.
یلدا جعبه را آورد مهگل گفت روی غلادش شماره ای چیزی ننوشته گفتم نه یلدا گفت ولی تو که پشت غلادش را ندیدی
ادامه دارد........
یهو مادر دختر کوچولو صداش زد دختر کوچولو ازمن خداحافظی کرد و رفت
رسیدم به آپارتمان زنگ در را زدم وقتی وارد شدم یلدا و مهگل دهنشون باز مونده بود (مهگل و یلدا هم گروهی های مهشید هستم)
یلدا بهم گفت مهشید یونتان دست تو چیکار میکنه.
مهشید:خودم میدونم وای خدا چرا من این کار را کردم.
مهگل برام یه لیوان آب آورد و داد بهم وگفت آروم باش.
مهشید:باشه خب بچه ها پای راست یونتان زخمی شده بهتره باند پیچیش کنیم یلدا جعبه ی کمک های اولیه را بیار.
یلدا جعبه را آورد مهگل گفت روی غلادش شماره ای چیزی ننوشته گفتم نه یلدا گفت ولی تو که پشت غلادش را ندیدی
ادامه دارد........
۱.۵k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.