The Fate Of Love
The Fate Of Love
p³
می ویو"
بعد از آماده شدن راه افتادم سمت کافه ای ک قرار داشتیم
۳۰ مین بعد
وقتی رسیدم سوییچ رو دادم ب نگهبان و رفتم داخل
چشم چرخوندم و ته رو با یه کت و شلوار سیاه دیدم،واقعا حیرت زده شدم
رفتم سمتش
وقتی منو دید بلند شد و اومد سمتم
و دستمو گرفت و منو چرخوند
ته"خیلی خوشکل شدی
می"ممنون:)
...
گرم صحبت شدیم و کمکم غذا رو هم سفارش دادیم
ته"خب چخبر از خونه
می"مث همیشه
آنا رو صب ب صب میبینم
و تا نصف شب با کوک تو خیابوناس
ته"شایدم ی جای بسته ان:)
می"بهش چشم غره رفتم و ی کم از غذام خوردم
خب ت چخبر
ته"بابام قراره از آلمان بیاد و ب کارای شرکت برسه چون من دیگه بخاطر دانشگاه خیلی وقت نمیکنم
می" ینی دیگ شرکت نمیای!؟
ته"نه زیاد
...
بعد از گذشت ی مدتی راه افتادیم و هرکی برگشت خونش
لایک فراموش نشه❣️
p³
می ویو"
بعد از آماده شدن راه افتادم سمت کافه ای ک قرار داشتیم
۳۰ مین بعد
وقتی رسیدم سوییچ رو دادم ب نگهبان و رفتم داخل
چشم چرخوندم و ته رو با یه کت و شلوار سیاه دیدم،واقعا حیرت زده شدم
رفتم سمتش
وقتی منو دید بلند شد و اومد سمتم
و دستمو گرفت و منو چرخوند
ته"خیلی خوشکل شدی
می"ممنون:)
...
گرم صحبت شدیم و کمکم غذا رو هم سفارش دادیم
ته"خب چخبر از خونه
می"مث همیشه
آنا رو صب ب صب میبینم
و تا نصف شب با کوک تو خیابوناس
ته"شایدم ی جای بسته ان:)
می"بهش چشم غره رفتم و ی کم از غذام خوردم
خب ت چخبر
ته"بابام قراره از آلمان بیاد و ب کارای شرکت برسه چون من دیگه بخاطر دانشگاه خیلی وقت نمیکنم
می" ینی دیگ شرکت نمیای!؟
ته"نه زیاد
...
بعد از گذشت ی مدتی راه افتادیم و هرکی برگشت خونش
لایک فراموش نشه❣️
۲.۷k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.