فیک کوک ۲
یونا
وقتی بانو صدام کرد رفتم داخل خونه دیدم روی مبل نشسته گفتم
+مامان کارم داری
؛دخترم میشه پسرمو ببری به اتاقش
+مگه کی اومد (تعجب )
-چند دقیقه میشه
ات
وقتی دیدمش اون مرد داخل حیاط بود خیلی ترسیدم مثل برادرش باشه
+حتما آقای ….
-کوک
+لطفا دنبالم بیاد
؛آفرین بهت که کارو انجام دادی دخترم حالا که میخوای بری
به من یه بوس میدی (خنده )
+حتما چطور دلم نیاد شماره بوسم کنم میدونی خیلی دوست دارم (خنده )
بنده
یونا میره جلوه و مادر کوک میبوسه کوک هم تعجب مگه یه خدمتکار مادرشو بوس کنه
-نمیخوای اتاقم نشون بدی
+اووو یادم رفتم الان
یونا اتاق کوک نشون میده وقتی خواست کوک درو ببنده یونا میاد داخل و میگه
+میگم ببخشید به خاطر اینکه متوجه نشدم شما هستید داخل حیاط (بغض)
-اشکالی نداره
+واقعا یعنی منو الان بخشیدی
-اره
+خب شد مثل برادرت نیستی
-چرا مگه چشه
+مگه نمیدونی (تعجب )
-ن
+اون خیلی با خدمتکارا رابطه داشته حتی الان با بورا رابطه داره
-بیا بشین بیشتر تعریف کن
یونا اومد کنار کوک روی تخت نشست
+۱یک ماهه پیش اگر مادرت نبود اصلا معلوم نبود من الان کجا بودم
-چرا (تعجب )
+اون موقع داشتم از کنار اتاق برادرت رد میشدم که دستمو گرفت برود داخل اتاق میخواستم بهم تجاوز کنه منم کلی جیغ زدم که مادرت اومد منو از برادرت جدا کرد الان یک ماهی میشه که نیومده یعنی اگر اومد من باید خودمو با دستام خفه کنم همون شب که مارو جدا کردن برادرت گفت اگر یه روزی دیدمت با دستای خودم میکشمت از اون موقع دیگه سمته اتاقش نرفتم چون مادرت منو خیلی دوست داره اتاق منو کنار خودش گذاشته (بغض )
+سوالی نداری
-گریه نکن خب
-راستی چند ساله این جاییی
+من ۲سال
-چند سالته
+۲۰
-اهان خوبه
شرط
کامنت ۱۰
لایک ۱۵
وقتی بانو صدام کرد رفتم داخل خونه دیدم روی مبل نشسته گفتم
+مامان کارم داری
؛دخترم میشه پسرمو ببری به اتاقش
+مگه کی اومد (تعجب )
-چند دقیقه میشه
ات
وقتی دیدمش اون مرد داخل حیاط بود خیلی ترسیدم مثل برادرش باشه
+حتما آقای ….
-کوک
+لطفا دنبالم بیاد
؛آفرین بهت که کارو انجام دادی دخترم حالا که میخوای بری
به من یه بوس میدی (خنده )
+حتما چطور دلم نیاد شماره بوسم کنم میدونی خیلی دوست دارم (خنده )
بنده
یونا میره جلوه و مادر کوک میبوسه کوک هم تعجب مگه یه خدمتکار مادرشو بوس کنه
-نمیخوای اتاقم نشون بدی
+اووو یادم رفتم الان
یونا اتاق کوک نشون میده وقتی خواست کوک درو ببنده یونا میاد داخل و میگه
+میگم ببخشید به خاطر اینکه متوجه نشدم شما هستید داخل حیاط (بغض)
-اشکالی نداره
+واقعا یعنی منو الان بخشیدی
-اره
+خب شد مثل برادرت نیستی
-چرا مگه چشه
+مگه نمیدونی (تعجب )
-ن
+اون خیلی با خدمتکارا رابطه داشته حتی الان با بورا رابطه داره
-بیا بشین بیشتر تعریف کن
یونا اومد کنار کوک روی تخت نشست
+۱یک ماهه پیش اگر مادرت نبود اصلا معلوم نبود من الان کجا بودم
-چرا (تعجب )
+اون موقع داشتم از کنار اتاق برادرت رد میشدم که دستمو گرفت برود داخل اتاق میخواستم بهم تجاوز کنه منم کلی جیغ زدم که مادرت اومد منو از برادرت جدا کرد الان یک ماهی میشه که نیومده یعنی اگر اومد من باید خودمو با دستام خفه کنم همون شب که مارو جدا کردن برادرت گفت اگر یه روزی دیدمت با دستای خودم میکشمت از اون موقع دیگه سمته اتاقش نرفتم چون مادرت منو خیلی دوست داره اتاق منو کنار خودش گذاشته (بغض )
+سوالی نداری
-گریه نکن خب
-راستی چند ساله این جاییی
+من ۲سال
-چند سالته
+۲۰
-اهان خوبه
شرط
کامنت ۱۰
لایک ۱۵
۱۵.۱k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.