فیک اشتباه جوانی پارت ۶
◈ᴬ ᵐᶦˢᵗᵃᵏᵉ ᵒᶠ ʸᵒᵘᵗʰ ◈
ᴾᵃʳᵗ ⁶
◆◇◇◇◇◇◇◇◇◇◆
"جولیا"
وای چیکار کنم من تو دوتا قهوه شکر ریخته بو اوف از دست تو جولیا دختر اخه چر تو اینقدر هواس پرتی زود از صندلیم بلند شدم و زور قهوه ی رییس رو برداشتم و سر کشیدم در همین حال رییس گفت: خانم کیم این چه کاریه میکنی نمیدونی این بی ادبیه لیوان قهوه رو گذاشت و گفتم: براتون یکی دیگه درست میکنم از اتاق بیرون زدم
جولیا: اخ دهنم زبونم همشون سوخت خدا لعنتت کنه جولیا دختره ی خنگ رفتم واسش یه قهوه ی تلخ درست کردم
"کوک"
این دختره چش شده اه داشت ازش خوشم میومد ولی با این کار بهم ثابت شد که این دختره هم مثل منشی های قبلیم هست همشون همینن نمیتونن کارشونو درست انجام بدن ولی از حق نگذریم خیلی خوشگله تو همین فکرا بودم که در زده شد جولیا بود قهوه رو گذاشت رو میزم و نشست سر جاش
کوک: برای چی دفعه اول قهوه مو خوردی
جولیا: خوب چیزه اون توش
کوک: درست بگو توش چی بود که انقدر منمن میکنی
جولیا: خوب من اشتباهی توش شکر ریختم
کوک: اه دختره ی هواس پرت*اروم*
جولیا: چیزی گفتید نشنیدم
کوک: لزومی نمیبینم بشنوی سرت تو کار خودت باشه
جولیا: چشم
کوک: ممنون واسه این قهوه
جولیا: خواهش میکنم رییس کاری نکردم
کوک: باشه باشه، حالا پرو نشو
"جولیا"
اه پسره ی الاغ به من میگه پرو نشو اخه ببینش چقدر از خود راضیه بابا اوف حوصلم سر رفته بزار گوشیمو بردارم
کوک: گوشیتو برندار ممنوعه مگه نمیدونی
جولیا: چرا میدونم ولی حوصلم سر رفته
کوک: به من چه نباید بردار شیرفم شد
جولیا: بله
رییس یه ابروشو بالا انداخت و گفت: بله؟
جولیا: چشم
کوک: افرین حالا شد
اولاینپسترولایککنبعدبروبعدیروبخون
#فیک #فیک_بی_تی_اس #سناریو #فیک_جونگکوک #اسمات #وانشات
ᴾᵃʳᵗ ⁶
◆◇◇◇◇◇◇◇◇◇◆
"جولیا"
وای چیکار کنم من تو دوتا قهوه شکر ریخته بو اوف از دست تو جولیا دختر اخه چر تو اینقدر هواس پرتی زود از صندلیم بلند شدم و زور قهوه ی رییس رو برداشتم و سر کشیدم در همین حال رییس گفت: خانم کیم این چه کاریه میکنی نمیدونی این بی ادبیه لیوان قهوه رو گذاشت و گفتم: براتون یکی دیگه درست میکنم از اتاق بیرون زدم
جولیا: اخ دهنم زبونم همشون سوخت خدا لعنتت کنه جولیا دختره ی خنگ رفتم واسش یه قهوه ی تلخ درست کردم
"کوک"
این دختره چش شده اه داشت ازش خوشم میومد ولی با این کار بهم ثابت شد که این دختره هم مثل منشی های قبلیم هست همشون همینن نمیتونن کارشونو درست انجام بدن ولی از حق نگذریم خیلی خوشگله تو همین فکرا بودم که در زده شد جولیا بود قهوه رو گذاشت رو میزم و نشست سر جاش
کوک: برای چی دفعه اول قهوه مو خوردی
جولیا: خوب چیزه اون توش
کوک: درست بگو توش چی بود که انقدر منمن میکنی
جولیا: خوب من اشتباهی توش شکر ریختم
کوک: اه دختره ی هواس پرت*اروم*
جولیا: چیزی گفتید نشنیدم
کوک: لزومی نمیبینم بشنوی سرت تو کار خودت باشه
جولیا: چشم
کوک: ممنون واسه این قهوه
جولیا: خواهش میکنم رییس کاری نکردم
کوک: باشه باشه، حالا پرو نشو
"جولیا"
اه پسره ی الاغ به من میگه پرو نشو اخه ببینش چقدر از خود راضیه بابا اوف حوصلم سر رفته بزار گوشیمو بردارم
کوک: گوشیتو برندار ممنوعه مگه نمیدونی
جولیا: چرا میدونم ولی حوصلم سر رفته
کوک: به من چه نباید بردار شیرفم شد
جولیا: بله
رییس یه ابروشو بالا انداخت و گفت: بله؟
جولیا: چشم
کوک: افرین حالا شد
اولاینپسترولایککنبعدبروبعدیروبخون
#فیک #فیک_بی_تی_اس #سناریو #فیک_جونگکوک #اسمات #وانشات
۱۰.۷k
۱۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.