فیک جیمین : عشق / پارت سی و سوم
ساعت ۹صبح بود ، چشمام رو باز کردم و بلند شدم ، جیمین توی اتاق نبود، گوشیم زنگ خورد ،بابام بود ....
گفتم : بله ؟
گفت : دختر کجایی تو ، از دیروز بهت زنگ میزنم ولی جواب نمیدی !!!!میدونی چقدر نگرانت بودم؟ حالت خوبه
گفتم : بله خوبم کاری داشتی ؟
گفت : تو الان کجایی بیا پیش ما
گفتم : خونه ی جیمین هستم ، خودشم دلیلی نمیبینم برگردم اونجا، چرا دست از سرم بر نمی دارین بزارین راحت باشم کاری نداری ؟ خدا حافظ ....
بعدش قطع کردم ....
رفتم پایین و با دیدن چیزی که جلوم بود چشمام از جاش زد بیرون !!!!!
جیمین گفت : وای چه عجب از خواب بیدار شدی ! خوشگل خانم برو دست و صورتت رو بشور و بیا سر صبحونه....
بغلش کردم و یه بوس روی گونه اش گذاشتم و بعد رفتم دست و صورتم رو شستم ....
گفتم : وای عجب صبحونه ای آماده کردی ، دلم رفت خیلی گرسنه هستم از دیروز صبح هیچی نخوردم ....
گفت : خانم پارک حرف زدن بسه بیا بشین ....
رفتم نشستم و بدون معطلی شروع کردم به خوردن ....
جیمین زد زیر خنده و گفت : وای پاره شدم تاحالا ندیدم این طوری غذا بخوری .... عزیزم آروم آروم غذا تو بخور همشون تا آخر ماله تو هستن ....
با دهن پر گفتم : اووم .... جیمین خیلی خوشمزه شده ممنوووون
گفت : چقدر اینطوری کیوت میشی
گفتم توهم اینطوری نگام نکن غذا تو بخور ....
گفت : باشه من غذا مو می خورم ولی بعدش تورو هم باید بخورم تو بیش از اندازه کیوت شدی ....
گفتم : منو بخوری اون وقت کی میخواد جای منو بگیره ؟؟؟
گفت : کسی حق نداره جای تورو بگیره تو توی قلب من هستی و من در قلبم رو بستم تا کسی نتونه بیاد توش .... حالا غذا تو بخور بیبی ...
گفتم : چشم ....
لایک و کامنت یادتون نره ♡♡♡
گفتم : بله ؟
گفت : دختر کجایی تو ، از دیروز بهت زنگ میزنم ولی جواب نمیدی !!!!میدونی چقدر نگرانت بودم؟ حالت خوبه
گفتم : بله خوبم کاری داشتی ؟
گفت : تو الان کجایی بیا پیش ما
گفتم : خونه ی جیمین هستم ، خودشم دلیلی نمیبینم برگردم اونجا، چرا دست از سرم بر نمی دارین بزارین راحت باشم کاری نداری ؟ خدا حافظ ....
بعدش قطع کردم ....
رفتم پایین و با دیدن چیزی که جلوم بود چشمام از جاش زد بیرون !!!!!
جیمین گفت : وای چه عجب از خواب بیدار شدی ! خوشگل خانم برو دست و صورتت رو بشور و بیا سر صبحونه....
بغلش کردم و یه بوس روی گونه اش گذاشتم و بعد رفتم دست و صورتم رو شستم ....
گفتم : وای عجب صبحونه ای آماده کردی ، دلم رفت خیلی گرسنه هستم از دیروز صبح هیچی نخوردم ....
گفت : خانم پارک حرف زدن بسه بیا بشین ....
رفتم نشستم و بدون معطلی شروع کردم به خوردن ....
جیمین زد زیر خنده و گفت : وای پاره شدم تاحالا ندیدم این طوری غذا بخوری .... عزیزم آروم آروم غذا تو بخور همشون تا آخر ماله تو هستن ....
با دهن پر گفتم : اووم .... جیمین خیلی خوشمزه شده ممنوووون
گفت : چقدر اینطوری کیوت میشی
گفتم توهم اینطوری نگام نکن غذا تو بخور ....
گفت : باشه من غذا مو می خورم ولی بعدش تورو هم باید بخورم تو بیش از اندازه کیوت شدی ....
گفتم : منو بخوری اون وقت کی میخواد جای منو بگیره ؟؟؟
گفت : کسی حق نداره جای تورو بگیره تو توی قلب من هستی و من در قلبم رو بستم تا کسی نتونه بیاد توش .... حالا غذا تو بخور بیبی ...
گفتم : چشم ....
لایک و کامنت یادتون نره ♡♡♡
۱۳.۱k
۱۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.