هزار پارتی جونگکوکـــ 2
از ترس آب دهنش رو به سختی قورت داد و زانو هاش رو بیشتر توی شکمش جمع کرد
خودکار رو توی مشتش فشرد و سعی کرد به ابهت شخصی که تقریبا رو به روش ایستاده خیره نشه"
_خودکارتو بده
+چرا؟ چیزی میخوای بنویسی؟؟
_گفتم خودکارتو بده
'داد زدنش چیز عادی ای بود، اون همیشه از صداش سو استفاده میکرد...'
"خودکار رو با دستش جلو برد و چشم هاش رو روی هم فشرد"
+بیا..چرا داد میزنی؟؟
'بدون توجه خودکار و کشید و شروع کرد به خط خطی کردن تتوعه کوچیکه روی زانوش'
_دهن کوچیکت و ببند
"با چشم هایی عصبی به پسری که بی علت خودکار رو روی پاش میکشید خیره شد و زمزمه وار با خودش فکر میکرد"
+پسره روانی! فقط قلدی میکنه
_دوست داری خفت کنم، نه؟
+البته که نه..چیکار دارم باهات مگه؟
"دهنش رو چند بار باز و بسته کرد و حرف بعدیش رو توی گلوش نگه داشت"
_معنی خفه شو میدونی چیه؟
'در حدی عربده زد ک خودشم ی لحظه قلبش ایستاد... دست خودش نبود، یکم خل و چل بود"
"به محض شنیدن عربده ایی که توی سلول پیچید دستاش رو روی گوشش گذاشت و با چشم هایی که رنگی از بغض به خودش گرفته بود به رو به روش خیره شد"
+چرا داد میزنی؟؟
"سرش رو روی زانو هاش گذاشت و با دستاش روی سرش رو حصار کرد"
'سعی کرد خودش و کنترل کنه، ولی یکم زیاده روی کرده بود... هوم، اهمیتی نداره"
_حیف ک خیلی سنت کمه وگرنه بهت نشون میدادم چطوری دهنت و پر میکنم...
"بی صدا یه گوشه نشسته بود و دستش رو به بازوی برهنش میکشید
خودکار رو توی مشتش فشرد و سعی کرد به ابهت شخصی که تقریبا رو به روش ایستاده خیره نشه"
_خودکارتو بده
+چرا؟ چیزی میخوای بنویسی؟؟
_گفتم خودکارتو بده
'داد زدنش چیز عادی ای بود، اون همیشه از صداش سو استفاده میکرد...'
"خودکار رو با دستش جلو برد و چشم هاش رو روی هم فشرد"
+بیا..چرا داد میزنی؟؟
'بدون توجه خودکار و کشید و شروع کرد به خط خطی کردن تتوعه کوچیکه روی زانوش'
_دهن کوچیکت و ببند
"با چشم هایی عصبی به پسری که بی علت خودکار رو روی پاش میکشید خیره شد و زمزمه وار با خودش فکر میکرد"
+پسره روانی! فقط قلدی میکنه
_دوست داری خفت کنم، نه؟
+البته که نه..چیکار دارم باهات مگه؟
"دهنش رو چند بار باز و بسته کرد و حرف بعدیش رو توی گلوش نگه داشت"
_معنی خفه شو میدونی چیه؟
'در حدی عربده زد ک خودشم ی لحظه قلبش ایستاد... دست خودش نبود، یکم خل و چل بود"
"به محض شنیدن عربده ایی که توی سلول پیچید دستاش رو روی گوشش گذاشت و با چشم هایی که رنگی از بغض به خودش گرفته بود به رو به روش خیره شد"
+چرا داد میزنی؟؟
"سرش رو روی زانو هاش گذاشت و با دستاش روی سرش رو حصار کرد"
'سعی کرد خودش و کنترل کنه، ولی یکم زیاده روی کرده بود... هوم، اهمیتی نداره"
_حیف ک خیلی سنت کمه وگرنه بهت نشون میدادم چطوری دهنت و پر میکنم...
"بی صدا یه گوشه نشسته بود و دستش رو به بازوی برهنش میکشید
۱۷.۳k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.