pt آخر
بلند شدم بغلش کردم بهش شیر دادم بعد بلند شدم راه رفتم به کمرش میزدم بعد اینکه عارق زد صدا در اومد رفتم در و باز کردم جونگ کوک بود کوک:وای وای دختر خوشگلمو ببین من:بابایه رفت تو بغل جونگ کوک کوک:تو چطوری عزیزم من:منم خوبم عزیزم بوسم کرد رفت لباسشو عوض کرد بعد با سوجین اومد پیشم رو مبل نشست وایسوندش رو مبل به من و جونگ کوک نگاه میکرد دستشم رو شیکمش بود میزد بهش همون موقع موهایه جونگ کوک و گرفت میکشید من:آی آی نکش موهایه باباتو وحشی کوک:آی جیهو دستشو بگیر دستشو گرفتم بلخره ول کرد من:بچه بد موها باباتو میکشی آره یزره صدام بالا بود بغض کرد جونگ کوک یدونه آروم زد به لپش بغضش ترکید گریه کرد من:ای وای گریه نکن قربونت برم من نه عزیزم چرا بچمو زدی دورت بگردم کوک:بدش من سوجینو دادم به جونگ کوک بغلش کرد کوک:گریه نکن دختر خوشگلم هیششش ببخشید بزار چاشو بوس کنم لپشو بوس کرد
سوجین یک سالش شد راه میرفت با جونگ کوک تو آشپزخونه بودیم جونگ کوک اومد سمتم منو بوس کرد نمیدونستم سوجین پایین پامونه یهو با صدایه نازش از هم جدا شدیم سوجین:مامانی بابای چیتال میتونیت شوجاها(شماها یعنی) من:اممهیچی قشنگم سوجین:من دیتم منم بودج تونید هردومون بوسش کردیم سوجین:خوجمزه هجتم کوک:معلومه دختر خوشگلم خیلی شیرینی تو خندید و رفت با اسباب بازیاش بازی کرد با راه رفتن کیوت نازش من و جونگ کوکم باهاش رفتیم زندگیمون خیلی خوب شده بود عشقمون به هم زیاد میشد انقدر عاشق هم بودیم سه نفری زندگیمو عالی بود من دخترم و عشقم تا ابد با خوبی زندگی کردیم
پایاننن
سوجین یک سالش شد راه میرفت با جونگ کوک تو آشپزخونه بودیم جونگ کوک اومد سمتم منو بوس کرد نمیدونستم سوجین پایین پامونه یهو با صدایه نازش از هم جدا شدیم سوجین:مامانی بابای چیتال میتونیت شوجاها(شماها یعنی) من:اممهیچی قشنگم سوجین:من دیتم منم بودج تونید هردومون بوسش کردیم سوجین:خوجمزه هجتم کوک:معلومه دختر خوشگلم خیلی شیرینی تو خندید و رفت با اسباب بازیاش بازی کرد با راه رفتن کیوت نازش من و جونگ کوکم باهاش رفتیم زندگیمون خیلی خوب شده بود عشقمون به هم زیاد میشد انقدر عاشق هم بودیم سه نفری زندگیمو عالی بود من دخترم و عشقم تا ابد با خوبی زندگی کردیم
پایاننن
۳۰.۱k
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.