خلافکار قسمت ۲۸:
یوری:واقعا اون بچه از جیمینه من هرچیزی که مال اون باشه رو نابود میکنم اینجوری اون بیشتر درد میکشه و تاوانشو پس میده تو توی بد دردسری افتادی هرگز نباید قاطی این بازی میشدی اما حالا چی میشه؟با گرفتن جون تو و بچش و بعد خودش انتقام عموم و زن عموم رو میگیرم
گفتم:ببین جیمین نمیدونه من ح.ا.م.له ام،نکن یوری میوفتی زندان،یه سول و جه هوا خیلی به بی تی اس بدهکار بودن اما م.ر.گ اونا هیچ ربطی به جیمین نداره جیمین هیچ وقت سعی نکرد تورو بکشه اونم دنبال انتقام بود اما چی حل شد؟
یوری:اینا میتونست بدون خ.و.نو خ.و.ن.ریزی تموم بشه اما نشد اما اگر الان تورو نابود کنم اونم نابود میشه و منم راحت میشم
جیمین رسید دم عمارت میومد که صدامونو شنید،جیمین زمزمه کرد:جانگ یوری؟چطور ممکنه؟
جیمین با عجله اومد داخل که مارو دید اومد طرفمون که یوری ا.س.ل.حه رو گرفت طرفش که همونجا وایساد،جیمین:.....(اسمتو گفت)تو حالت خوبه؟جانگ یوری تو زنده ای؟
گفتم:من خوبم
یوری:دیدی معلومه که از زنده بودنم تعجب کرده!چی شد؟نتونستی منو ب.ک.شی؟بجاش جون خانوادمو گرفتی؟
جیمین:یوری اونو بذار زمین الان توی حال خودت نیستی اون خطرناکه،عموت بهمون بدهکار بود من مجبور شدم با تو تهدیدش کنم ولی..
بی تی اس با دخترا رسیدن عمارت که صدامونو شنیدنو فهمیدن صدای یوری هم میاد و اون زندس سریع اومدن داخل که شوکه شدن ایستادن
یوری:ولی چی؟میتونه خطرناکتر از تو باشه؟همینجا امشب تورو میکشمو انتقاممو میگیرم اما با ک.ش.ته شدن عشقتو بچت جلوی چشمات
جیمین:بچه؟.....(اسمت)تو ح.ا.م.له ای؟
یوری:بسه دیگه!عمو فقط بخاطر تو اینکارو میکنم!
جیمین دوید طرفم یوری ماشه رو کشید جیمین بغلم کرد که صدمه نبینم اما گلوله به خودش خورد و باهم توی استخر افتادیم یوری هم به قلب خودش شلیک کرد و افتاد بی تی اس و دخترا شوکه شدن و خشکخشکشون زده بود استخر پر از خون شده بود
با گریه گفتم:جیمین!پارک جیمین!عشقم چشماتو باز کن خواهش میکنم تنهام نذار
جیمین درحالی که درد داشت و انرژیش هدر میرفت گفت:من خوبم!خوشحالم که تورو بچمونو نجات دادم نترس عشقم من پیشتونم
گفتم:جیمین چرا اینکارو کردی آخه چرا؟چرا تو؟
جیمین:من ازت محافظت میکنم عاشقتم وقت زیادی ندارم دیگه نمیتونم طاقت بیارم متاسفم که اینطور دارم تاوان پس میدم
گفتم:عاشقتم...جیمین نه!نباید بری لطفا یکم دیگه تحمل کن بگو عشقمون بی پایانه نذار عشقمون از بین بره من بدون تو نمیتونم
جیمین:متاسفم!دوستت دارم!
جیمین از هوش رفت درحالی که جسم بی ج.و.نشو گرفته بودم با گریه گفتم:نه جیمین نرو چشماتو باز کن خواهش میکنم التماست میکنم نرو عشقم مگه نگفتی دوستم داری تنهام نذار جیمین نرو نههههه
گفتم:ببین جیمین نمیدونه من ح.ا.م.له ام،نکن یوری میوفتی زندان،یه سول و جه هوا خیلی به بی تی اس بدهکار بودن اما م.ر.گ اونا هیچ ربطی به جیمین نداره جیمین هیچ وقت سعی نکرد تورو بکشه اونم دنبال انتقام بود اما چی حل شد؟
یوری:اینا میتونست بدون خ.و.نو خ.و.ن.ریزی تموم بشه اما نشد اما اگر الان تورو نابود کنم اونم نابود میشه و منم راحت میشم
جیمین رسید دم عمارت میومد که صدامونو شنید،جیمین زمزمه کرد:جانگ یوری؟چطور ممکنه؟
جیمین با عجله اومد داخل که مارو دید اومد طرفمون که یوری ا.س.ل.حه رو گرفت طرفش که همونجا وایساد،جیمین:.....(اسمتو گفت)تو حالت خوبه؟جانگ یوری تو زنده ای؟
گفتم:من خوبم
یوری:دیدی معلومه که از زنده بودنم تعجب کرده!چی شد؟نتونستی منو ب.ک.شی؟بجاش جون خانوادمو گرفتی؟
جیمین:یوری اونو بذار زمین الان توی حال خودت نیستی اون خطرناکه،عموت بهمون بدهکار بود من مجبور شدم با تو تهدیدش کنم ولی..
بی تی اس با دخترا رسیدن عمارت که صدامونو شنیدنو فهمیدن صدای یوری هم میاد و اون زندس سریع اومدن داخل که شوکه شدن ایستادن
یوری:ولی چی؟میتونه خطرناکتر از تو باشه؟همینجا امشب تورو میکشمو انتقاممو میگیرم اما با ک.ش.ته شدن عشقتو بچت جلوی چشمات
جیمین:بچه؟.....(اسمت)تو ح.ا.م.له ای؟
یوری:بسه دیگه!عمو فقط بخاطر تو اینکارو میکنم!
جیمین دوید طرفم یوری ماشه رو کشید جیمین بغلم کرد که صدمه نبینم اما گلوله به خودش خورد و باهم توی استخر افتادیم یوری هم به قلب خودش شلیک کرد و افتاد بی تی اس و دخترا شوکه شدن و خشکخشکشون زده بود استخر پر از خون شده بود
با گریه گفتم:جیمین!پارک جیمین!عشقم چشماتو باز کن خواهش میکنم تنهام نذار
جیمین درحالی که درد داشت و انرژیش هدر میرفت گفت:من خوبم!خوشحالم که تورو بچمونو نجات دادم نترس عشقم من پیشتونم
گفتم:جیمین چرا اینکارو کردی آخه چرا؟چرا تو؟
جیمین:من ازت محافظت میکنم عاشقتم وقت زیادی ندارم دیگه نمیتونم طاقت بیارم متاسفم که اینطور دارم تاوان پس میدم
گفتم:عاشقتم...جیمین نه!نباید بری لطفا یکم دیگه تحمل کن بگو عشقمون بی پایانه نذار عشقمون از بین بره من بدون تو نمیتونم
جیمین:متاسفم!دوستت دارم!
جیمین از هوش رفت درحالی که جسم بی ج.و.نشو گرفته بودم با گریه گفتم:نه جیمین نرو چشماتو باز کن خواهش میکنم التماست میکنم نرو عشقم مگه نگفتی دوستم داری تنهام نذار جیمین نرو نههههه
۹۸۳
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.