دو پارتی از کوک
دو پارتی از کوک
[ادامش]
{وقتی دعواتون میشه و......
ویو جونگ کوک
الان یعنی ا/ت برای همیشه رفت؟ درسته من با یکی از همکارای شرکتم چند وقته تو رابطم.و خیلی دلم میخواست باهاش ازدواج کنم، ولی ا/ت...
ولی بالاخره رفت، با خیال راحت میتونم باهاش ازدواج کنم، واقعا ازش خسته شده بودم. رفتم لب پنجره که رفتنش رو تماشا کنم، داشت از خیابون رد میشد که ی ماشین با سرعت خیلی زیاد بهش زد، سریع از خونه رفتم بیرون.....
ویو ا/ت
واقعا از این زندگی کوفتی خسته شدم،
اخه چرا؟.. چرا نمیتونمی زندگی بدون دردسر داشته باشم؟ داشتم از خیابون رد میشدم که یهو ی ماشین با سرعت زیاد بهم برخورد کرد بعدشم سیاهی مطلق...
ویو جونگ کوک
مردم بالا سر ا/ت جمع شده بودن، دستام میلرزید، یعنی الان....
رفتم بالا سرش و ا/ت رو غرق خون دیدم، اون چشماش... اون چشمایی که ادم تو سیاهیشون غرق میشد، اون لبخندش... دیگه از بین رفتن.
رفتم نزدیکش و اون رو تو اغوش خودم گرفتمش، محکم بغلش کردم
و اشکام مثل ابشار شروع به ریختن کرد و به خودم لعنت می فرستادم. با فرشتم چیکار کردم؟ نبضش رو گرفتم اما دیگه متاسفانه ا/تی وجود نداشت، و فهمیدم اون عشق نبود که بخاطرش ا/ت مرد. اون ی هوس ساده بود، من...
فقط بخاطر ی هوس ساده فرشتم رو از دست دادم....
خوب بخوابی فرشته من....
و خیلی متاسفم که باعث شدم با اشک و دلخوری از پیشم بری، خیلی متاسفم......
پایان:))))))
[ادامش]
{وقتی دعواتون میشه و......
ویو جونگ کوک
الان یعنی ا/ت برای همیشه رفت؟ درسته من با یکی از همکارای شرکتم چند وقته تو رابطم.و خیلی دلم میخواست باهاش ازدواج کنم، ولی ا/ت...
ولی بالاخره رفت، با خیال راحت میتونم باهاش ازدواج کنم، واقعا ازش خسته شده بودم. رفتم لب پنجره که رفتنش رو تماشا کنم، داشت از خیابون رد میشد که ی ماشین با سرعت خیلی زیاد بهش زد، سریع از خونه رفتم بیرون.....
ویو ا/ت
واقعا از این زندگی کوفتی خسته شدم،
اخه چرا؟.. چرا نمیتونمی زندگی بدون دردسر داشته باشم؟ داشتم از خیابون رد میشدم که یهو ی ماشین با سرعت زیاد بهم برخورد کرد بعدشم سیاهی مطلق...
ویو جونگ کوک
مردم بالا سر ا/ت جمع شده بودن، دستام میلرزید، یعنی الان....
رفتم بالا سرش و ا/ت رو غرق خون دیدم، اون چشماش... اون چشمایی که ادم تو سیاهیشون غرق میشد، اون لبخندش... دیگه از بین رفتن.
رفتم نزدیکش و اون رو تو اغوش خودم گرفتمش، محکم بغلش کردم
و اشکام مثل ابشار شروع به ریختن کرد و به خودم لعنت می فرستادم. با فرشتم چیکار کردم؟ نبضش رو گرفتم اما دیگه متاسفانه ا/تی وجود نداشت، و فهمیدم اون عشق نبود که بخاطرش ا/ت مرد. اون ی هوس ساده بود، من...
فقط بخاطر ی هوس ساده فرشتم رو از دست دادم....
خوب بخوابی فرشته من....
و خیلی متاسفم که باعث شدم با اشک و دلخوری از پیشم بری، خیلی متاسفم......
پایان:))))))
۲.۴k
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.