پارت ۹
دیگه داشت خوابم میومد رفتم دمه در به یکی از اون زنا گفتم برای من غذا نیارن خوردم و بعد هم رفتم لباس خواب پوشیدم صورتمو شستم و مسواکها زدم گوشیمو رو ساعت ۶ کوک کردم و بعد به خواب فرو رفتم.
(پرش زمانی فردا ساعت ۶):
سریع پاشدم تازه یادم افتاد که اینجا خیلی به محله کارم دوره ای وایی
زود آماده شدم رفتم پایین میز صبحونه آماده بود خیلی رنگی رنگی بود دلم میخواست همشو بخورم ولی نه نه ا/ت این فکر به سرت نزنه یه لقمه درست کردم گذاشتم تو دهنم و تو مسیر خوردمش
(۳۰ مین بعد):
+ای ای ای بالاخره رسیدم باریکلا به دست فرمونم ماشالله ببین چقدر زود رسیدم
ا/ت ویو:همینجوری داشتم از خودم بلند بلند تهرون می کردم که یکدفعه با کلی بیمار و مراجعه کننده روبه رو شدم الان گریه کنم؟؟
رفتم تو و به منشی گفتم بیمارارو یکی یکی بفرسته تو....
(پرش زمانی ساعت ۵):
بالاخره تموم شد باید پاشم
(پرش زمانی فردا ساعت ۶):
سریع پاشدم تازه یادم افتاد که اینجا خیلی به محله کارم دوره ای وایی
زود آماده شدم رفتم پایین میز صبحونه آماده بود خیلی رنگی رنگی بود دلم میخواست همشو بخورم ولی نه نه ا/ت این فکر به سرت نزنه یه لقمه درست کردم گذاشتم تو دهنم و تو مسیر خوردمش
(۳۰ مین بعد):
+ای ای ای بالاخره رسیدم باریکلا به دست فرمونم ماشالله ببین چقدر زود رسیدم
ا/ت ویو:همینجوری داشتم از خودم بلند بلند تهرون می کردم که یکدفعه با کلی بیمار و مراجعه کننده روبه رو شدم الان گریه کنم؟؟
رفتم تو و به منشی گفتم بیمارارو یکی یکی بفرسته تو....
(پرش زمانی ساعت ۵):
بالاخره تموم شد باید پاشم
۵.۱k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.