باید اعتراف کنی
باید اعتراف کنی
که شک کرده بودی
که در عشق
اسارتی نومیدانه یافته بودی
برای آنسوی پنجره ها
.... حصارهای پر هراس
برای عصیانِ قلبت
... خفقانی بی منطق
برای آرامش دست هامان ... مرزهای بی شمار گذاشته بودی
باید اعترف کنی
شک کرده بودی
در آغوشِ تردید خفته
با تردید پشتِ یک میز قهوه خورده بودی
و با چشمهای مستِ از تردید
لحظههای داغِ خاموشِ مرا
به هیچ گرفته بودی
آه محبوبِ دیوانه ی من !
از من دور باش
ولی بی انصاف نباش
که شک کرده بودی
که در عشق
اسارتی نومیدانه یافته بودی
برای آنسوی پنجره ها
.... حصارهای پر هراس
برای عصیانِ قلبت
... خفقانی بی منطق
برای آرامش دست هامان ... مرزهای بی شمار گذاشته بودی
باید اعترف کنی
شک کرده بودی
در آغوشِ تردید خفته
با تردید پشتِ یک میز قهوه خورده بودی
و با چشمهای مستِ از تردید
لحظههای داغِ خاموشِ مرا
به هیچ گرفته بودی
آه محبوبِ دیوانه ی من !
از من دور باش
ولی بی انصاف نباش
۵۳۸
۱۸ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.