باید اعتراف کنی

باید اعتراف کنی‌
که شک کرده بودی
که در عشق
اسارتی نومیدانه یافته بودی
برای آنسوی پنجره ها
.... حصار‌های پر هراس
برای عصیانِ قلبت
... خفقانی بی‌ منطق
برای آرامش دست هامان ... مرز‌های بی‌ شمار گذاشته بودی
باید اعترف کنی‌
شک کرده بودی
در آغوشِ تردید خفته
با تردید پشتِ یک میز قهوه خورده بودی
و با چشم‌های مستِ از تردید
لحظه‌های داغِ خاموشِ مرا
به هیچ گرفته بودی

آه محبوبِ دیوانه ی من !
از من دور باش
ولی‌ بی‌ انصاف نباش
دیدگاه ها (۲)

عروسِ سُرخ پوشِ فصل هاآرام قدم بردار کمتر با باد هم آغوش باش...

‏‎‏ ‏‎‏ ‍🌸 دستی که برای دیگران گل می کارد 🌸 همیشه خوشبوست🌸...

بیمار خنده های توام بیشتر بخند..خورشید آرزوی منیگرم تر بتاب....

رویاهایی که در حد یک رویا باقی می مانند ما را نمی رنجانند،ما...

My angel ( part 16)لبخندی دندون نما بهت تحویل داد و لب زد : ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط