بهم قول داده بودی
(۲)
زینگ زینگ
÷بله
×کوک منم درو بازکن
تهیونگ وای به حالت
دردسر درست کنی
÷اومدم
سلام آقا جی....
تو اینجا چه غلطی میکنی
_ببین کوک من
÷نمیخوام به زر زرات گوش کنم
برو برو نمیخوام ببینمت
جیمین چرا آوردیش
نمیخوام ببینمش
کم عذابمون داده
برو دیگه
چرا نمیرریییییی
×آروم باش کوک
÷چجوری آروم باشم
وقتی آرامشمو گرفته
چجوری آروم باشم
وقتی زندگیمو ازم گرفته
چجورییییی
هق هق
چجوری آخه وقتی خواهرم دیگه نیست
هق هق
دیگه نیست موهامو نوازش کنه
دیگه نیست وقتی گند کاری کنم
جمع کنه و بگه فدای سرت
هق هق دیگه نیست
این ازم گرفتش
(فلش بک زنده بودن ا.ت)
÷چرا تهیونگ نیومده
+نمیدونم این روزا مشکوک میزنه
÷یعنی چی
+نمیدونم دیر میاد
وقتی میره کلی تیپ میزنه
میگم میری کجا میگه شرکت
ولی قبلا اونجوری نمیرفت شرکت
÷مطمئنی کاری نمیکنه
+خیانت؟هه تهیونگ اهل این کار نیست
اون قول داده تا ابد با من باشه
÷هرجور راحتی
۲روز بعد
+هق هق تو یه عوضی
÷کثافت
چطور جرئت کردی
دختر بیاری خونه
اونم خونه ای که
با خواهر من توش زندگی میکردی
_ببین وایستا برات توضیح بدم
+نمیخوام تهیونگ
دیگه نمیخوام برام توضیح بدی
ولی اینو یادت باشه
تو قول داده بودی
قول داده بودی مراقبم باشی
ولی خودت نابودم کردی
دیگه نه منی وجود خواهد داشت نه تو
خداحافظ تا ابد
(پایان فلش بک)
_میشه بگی چجوری اون روز اومدین
یا بعد اون اتفاق ا.ت چی شد
چی شد که خودشو کشت
چجوری کشت
÷چرا
مسخوای بدبختی خواهرمو بدونی
مسخوای بدونی تا چه حد نابودش کردی
یا میخوای بفهمی کارات تاثیری داشته
بری کس دیگه ای رو بدبخت کنی
ببین کیم تهیونگ
به حرمت دوستی ۲۰سالمون هیچی بهت نگفتم
ازت شکایت نکردم
ولی از پیشت رفتم
چون میدونستم به خاطر خواهرم
یه کاری دستت میدم
پس تو هی نیا پیشم
چون یه روزی دیدی کشتمت
برامم مهم نیس میخوان زندانیم کنن
اعدامم کنن یا چی
چون دیگه
چیزی برا زندگی کردن
تو این دنیا وجود نداره
_اشتباه میکنی جونگکوک
من فقط میخوام بدونم
چه اتفاقی افتاد
÷میگم فقط چون
میخوام بدونی
تا چه حد
خواهرم آسیب دید
تهیونگ خیلی شرمنده بود
جلوی چشمای کوک
نشسته بود
ولی جرئت نداشت
تو چشاش نگاه کنه
خوب طبیعیه
کارش خیلی اشتباه بوده
اشتباهی که جبران ناپذیره
الان پشیمونیش
نه از عذاب وجدانش کم میکنه
نه ا.ت رو برمیگردونه
نه کوک رو آدم سابق میکنه
اون علاوه بر اینکه
باعث شد ا.ت خودشو بکشه
گناه بدتری مرتکب شد
جدا کردن دو خواهر برادر
که جونشون بهم وصل بود
کوک هیچ وقت نذاشت
آب تو دل ا.ت تکون بخوره
چون اون ضعیف بود
تو بچگی
مامان باباشونو
از دست دادن
یه خانواده به سرپرستی
قبولشون کردن
ولی خوب کوک بازم
هوای آبجی کوچیکشو داشت
الان دیگه باید هوای
کیو داشته باشه
کیو باید مقصر بدونه
خودشو که ا.ت رو داد
دست تهیونگ
چون بهش اعتماد داشت
یا ا.ت رو
که دلشو ساده
داد دست تهیونگ
یا تهیونگو
که به قولش عمل نکرد
یا سرنوشت
که انقد بد باهاشون تا کرد
نمیدونست
هیچی نمیدونست
❤بهم قول داده بودی❤
#بهم_قول_داده_بودی
#پارت_۲
زینگ زینگ
÷بله
×کوک منم درو بازکن
تهیونگ وای به حالت
دردسر درست کنی
÷اومدم
سلام آقا جی....
تو اینجا چه غلطی میکنی
_ببین کوک من
÷نمیخوام به زر زرات گوش کنم
برو برو نمیخوام ببینمت
جیمین چرا آوردیش
نمیخوام ببینمش
کم عذابمون داده
برو دیگه
چرا نمیرریییییی
×آروم باش کوک
÷چجوری آروم باشم
وقتی آرامشمو گرفته
چجوری آروم باشم
وقتی زندگیمو ازم گرفته
چجورییییی
هق هق
چجوری آخه وقتی خواهرم دیگه نیست
هق هق
دیگه نیست موهامو نوازش کنه
دیگه نیست وقتی گند کاری کنم
جمع کنه و بگه فدای سرت
هق هق دیگه نیست
این ازم گرفتش
(فلش بک زنده بودن ا.ت)
÷چرا تهیونگ نیومده
+نمیدونم این روزا مشکوک میزنه
÷یعنی چی
+نمیدونم دیر میاد
وقتی میره کلی تیپ میزنه
میگم میری کجا میگه شرکت
ولی قبلا اونجوری نمیرفت شرکت
÷مطمئنی کاری نمیکنه
+خیانت؟هه تهیونگ اهل این کار نیست
اون قول داده تا ابد با من باشه
÷هرجور راحتی
۲روز بعد
+هق هق تو یه عوضی
÷کثافت
چطور جرئت کردی
دختر بیاری خونه
اونم خونه ای که
با خواهر من توش زندگی میکردی
_ببین وایستا برات توضیح بدم
+نمیخوام تهیونگ
دیگه نمیخوام برام توضیح بدی
ولی اینو یادت باشه
تو قول داده بودی
قول داده بودی مراقبم باشی
ولی خودت نابودم کردی
دیگه نه منی وجود خواهد داشت نه تو
خداحافظ تا ابد
(پایان فلش بک)
_میشه بگی چجوری اون روز اومدین
یا بعد اون اتفاق ا.ت چی شد
چی شد که خودشو کشت
چجوری کشت
÷چرا
مسخوای بدبختی خواهرمو بدونی
مسخوای بدونی تا چه حد نابودش کردی
یا میخوای بفهمی کارات تاثیری داشته
بری کس دیگه ای رو بدبخت کنی
ببین کیم تهیونگ
به حرمت دوستی ۲۰سالمون هیچی بهت نگفتم
ازت شکایت نکردم
ولی از پیشت رفتم
چون میدونستم به خاطر خواهرم
یه کاری دستت میدم
پس تو هی نیا پیشم
چون یه روزی دیدی کشتمت
برامم مهم نیس میخوان زندانیم کنن
اعدامم کنن یا چی
چون دیگه
چیزی برا زندگی کردن
تو این دنیا وجود نداره
_اشتباه میکنی جونگکوک
من فقط میخوام بدونم
چه اتفاقی افتاد
÷میگم فقط چون
میخوام بدونی
تا چه حد
خواهرم آسیب دید
تهیونگ خیلی شرمنده بود
جلوی چشمای کوک
نشسته بود
ولی جرئت نداشت
تو چشاش نگاه کنه
خوب طبیعیه
کارش خیلی اشتباه بوده
اشتباهی که جبران ناپذیره
الان پشیمونیش
نه از عذاب وجدانش کم میکنه
نه ا.ت رو برمیگردونه
نه کوک رو آدم سابق میکنه
اون علاوه بر اینکه
باعث شد ا.ت خودشو بکشه
گناه بدتری مرتکب شد
جدا کردن دو خواهر برادر
که جونشون بهم وصل بود
کوک هیچ وقت نذاشت
آب تو دل ا.ت تکون بخوره
چون اون ضعیف بود
تو بچگی
مامان باباشونو
از دست دادن
یه خانواده به سرپرستی
قبولشون کردن
ولی خوب کوک بازم
هوای آبجی کوچیکشو داشت
الان دیگه باید هوای
کیو داشته باشه
کیو باید مقصر بدونه
خودشو که ا.ت رو داد
دست تهیونگ
چون بهش اعتماد داشت
یا ا.ت رو
که دلشو ساده
داد دست تهیونگ
یا تهیونگو
که به قولش عمل نکرد
یا سرنوشت
که انقد بد باهاشون تا کرد
نمیدونست
هیچی نمیدونست
❤بهم قول داده بودی❤
#بهم_قول_داده_بودی
#پارت_۲
۵۴.۱k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.