@N.o.v.e.l
@N.o.v.e.l
رمان دختر مغرور
پارت چهاردهم
گردنمو آروم بوسید و بغلم کرد سرمو گذاشتم روی بازوش سرمو بوسید
.
.
چشمامو باز کردم
ونوس:واااای من خوابم برده مامان حتما نگران شده
شایان:چیشده سر صبحی!؟ ونوس تو اینجا چیکار میکنی!؟ چرا لباس تنم نیست!؟
ونوس:یعنی چی!
شایان:من چرا هیچی یادم نیست بین من و تو اتفاقی افتاد دیشب
ونوس:نه اتفاقی نیوفتاد مست بودی اوردمت خونه همین من دیگه میرم خونه
رفتم بیرون
رسیدم خونه
وای خدا به خیر کنه باز مامان از کلی سوال میپرسه
یواشکی برم توی تختم شاید متوجه نشه
داشتم یواشکی میرفتم توی اتاقم تا خواستم در اتاقمو باز کنم
مامان:کجا بودیییی
ونوس:ها صبح بخیر مامان
مامان:میگم کجا بودی بودی
ونوس:یعنی چی مامان داشتم از اتاقم میومدم بیرون
مامان:ونوس دروغ نگو دیشب تا صبح منو خواب نبرد توی اتاقت بودم ولی تو نیومدی
ونوس:ببخشید مامان دوباره تکرار نمیشه هر وقت رفتم بیرون بهت میگم
مامان:معلومه دوباره تکرار نمیشه ولی بگو کجا بودی
ونوس:پیش دوستم بودم
مامان:کدوم دوستت؟
ونوس:عه مامان
مامان:مامانو کوفت دوستت پسر بود
ونوس:عه.ه.ه.ه آره
مامان:آره زهر مار خیره سر حالا شب پیش پسرا هستی
ونوس:مامان نگران نباش پیش شایان بودم
مامان:شایان...! همون شایان ارجمند که تاجره ؟
ونوس:تاجره یعنی چی؟!
مامان:یه تاجره بزرگه یه پسر خوشتیپ خوشگل کلی دختر ازش خواستگاری میکنن چند تا از کارخانه های استانبول مال باباشه
ونوس:واقعا چرا چیزی بهم نگفت
مامان:وقتی مامانش مرده باباش ازدواج کرده از همون موقعه قطع ارتباط کرده با باباش الان نزدیک ۸ سالی میشه که باباش رو ندیده
ونوس:من نمیدونستم
ونوس احمق انقدر دربارهی مامانش بد گفتی
من چقدر بیشعور بودم
چشمام پر اشک شد
مامان:داری گریه میکنی
ونوس:نه مامان من میرم اتاقم
روی تخت دراز کشیدم و داشتم به شایان فکر میکردم
r5نوس:آخه چرا دوسم نداره ولی من که خیلی دوسش دارم
اولین باره اینجوری به یکی وابسته میشم
باید یه کاری کنم تا بهم اعتراف کنه پس بزار به کسایی که مشکلمو حل میکنن زنگ بزنم
دوستم:الو سلام ونوس
ونوس:سلام دخترا همتون بیاین خونمون بهتون نیاز دارم
دوستم:باشه عزیزم یه نیم ساعت دیگه دم خونتیم
رمان دختر مغرور
پارت چهاردهم
گردنمو آروم بوسید و بغلم کرد سرمو گذاشتم روی بازوش سرمو بوسید
.
.
چشمامو باز کردم
ونوس:واااای من خوابم برده مامان حتما نگران شده
شایان:چیشده سر صبحی!؟ ونوس تو اینجا چیکار میکنی!؟ چرا لباس تنم نیست!؟
ونوس:یعنی چی!
شایان:من چرا هیچی یادم نیست بین من و تو اتفاقی افتاد دیشب
ونوس:نه اتفاقی نیوفتاد مست بودی اوردمت خونه همین من دیگه میرم خونه
رفتم بیرون
رسیدم خونه
وای خدا به خیر کنه باز مامان از کلی سوال میپرسه
یواشکی برم توی تختم شاید متوجه نشه
داشتم یواشکی میرفتم توی اتاقم تا خواستم در اتاقمو باز کنم
مامان:کجا بودیییی
ونوس:ها صبح بخیر مامان
مامان:میگم کجا بودی بودی
ونوس:یعنی چی مامان داشتم از اتاقم میومدم بیرون
مامان:ونوس دروغ نگو دیشب تا صبح منو خواب نبرد توی اتاقت بودم ولی تو نیومدی
ونوس:ببخشید مامان دوباره تکرار نمیشه هر وقت رفتم بیرون بهت میگم
مامان:معلومه دوباره تکرار نمیشه ولی بگو کجا بودی
ونوس:پیش دوستم بودم
مامان:کدوم دوستت؟
ونوس:عه مامان
مامان:مامانو کوفت دوستت پسر بود
ونوس:عه.ه.ه.ه آره
مامان:آره زهر مار خیره سر حالا شب پیش پسرا هستی
ونوس:مامان نگران نباش پیش شایان بودم
مامان:شایان...! همون شایان ارجمند که تاجره ؟
ونوس:تاجره یعنی چی؟!
مامان:یه تاجره بزرگه یه پسر خوشتیپ خوشگل کلی دختر ازش خواستگاری میکنن چند تا از کارخانه های استانبول مال باباشه
ونوس:واقعا چرا چیزی بهم نگفت
مامان:وقتی مامانش مرده باباش ازدواج کرده از همون موقعه قطع ارتباط کرده با باباش الان نزدیک ۸ سالی میشه که باباش رو ندیده
ونوس:من نمیدونستم
ونوس احمق انقدر دربارهی مامانش بد گفتی
من چقدر بیشعور بودم
چشمام پر اشک شد
مامان:داری گریه میکنی
ونوس:نه مامان من میرم اتاقم
روی تخت دراز کشیدم و داشتم به شایان فکر میکردم
r5نوس:آخه چرا دوسم نداره ولی من که خیلی دوسش دارم
اولین باره اینجوری به یکی وابسته میشم
باید یه کاری کنم تا بهم اعتراف کنه پس بزار به کسایی که مشکلمو حل میکنن زنگ بزنم
دوستم:الو سلام ونوس
ونوس:سلام دخترا همتون بیاین خونمون بهتون نیاز دارم
دوستم:باشه عزیزم یه نیم ساعت دیگه دم خونتیم
۱.۹k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.