پارت دو کوک نام: من میترسم بغلم کن

که یهو تو میترسونیش و صداش در لحظه تو تمام جنگل میپیچه 😅
کوک: داری چکار میکنی زهرم تریکید
راوی: تو یه پوز خند میزنی و میگی ببخشید و وقتی بر میگرده که یه بار دیگه ماشینو چک کنه تو از پشت بغلش میکنی و بهش میگی
ا.ت: ببخشید 😢منو که .......
کوک: چرا اتفاقاً وقتی بریم خونه باید تنبیه شی ولی اگه دووم نیارم امشب تو جنگل
ا.ت : کوکککککککککک (با داد)
کوک: چیه خوب اروم باش یهو دیدی یه شیر اومد و تورو خورد چون خوابش رو بهم زدی
ا.ت: پس فکر کنم شیر داستان مثل شوگا خابالوی دقیقا عین من که الان اگه نخوابم میمیرم
کوک: برو تو ماشین بخواب خوب ولی حواست به خودت باشه 😈👿
ا.ت : کوک اعصاب منو خورد نکن
《اینجا الارم گوشی کوک صداش در میاد 》
کوک: وای وقت خوردن شیر موزمه باید......................
نمیزاری حرفشو ادامه بده
ا.ت: العان چی گفتی ............. شیر موز ........ واقعا .......که خیلی بی خیالی اگه ماشین درست نشه ما امشب اینجاییم
کوک: چه بهتر 😈
ا.ت : عزیز من تورو خدا یکم جدی باش من میترسم اینجا بخوابم 《اینجا بغض گلوتو میگیره 》
کوک : ا.ت ...عزیزم اروم باش من نمیزارم اسیبی بهت برسه باشه 😢اروم باش
راوی: اینجا تورو میبره تو بغلش و موهاتو بادستاش میگیره و بالای پیشونیت رو بوس میکنه