(ارباب زاده)Part.38

ته*ویو
سرم تو پرونده ها بو گفتم
ته:بیا تو
اومد تو همچنان سرم و بالا نبردم
چانگسا:تهیونگ
تعجب کردم و سرم و بردم بالا و دیدم چانگسا هست
ته:چانگسا تویی
چانگسا:اره منم خوبی داداش
رفتم و بغلش کردم و گفتم
ته:چند هفته هست ندیدمت
چانگسا:انگار چندسال هست که من و ندیدی
ته:خب باشه بشین
نشست و گفتم
ته:چی میخوری
چانگسا:اسپرسو
ته:منم اسپرسو
دوتا اسپرسو سفارش دادم
ته:حالا چیشده
چانگسا:خب خیره میخوام ازدواج کنم
ته:واقعا،خیلی خوشخال شدم،حالا کی میخوام عروسی بگیری
چانگسا:۴ روز دیگه از الان بابام داره تدارک میبینه
ته:خیلی خوبه
چانگسا:اومدم بگم که ساقدوشم میشی
ته:اره چرا که نه
چانگسا:و جیمین
ته:جیمین و ول کن این روزا یکمی کار داره بهش زنگ نرن
چانگسا:باشه
ته:ولی به نظرم جین یا جانکوک و انتخاب کن
چانگسا:جین و انتخاب میکنم
ته:پس من و جین
چانگسل:اره
ته:چند نفرو و دعوت کردید
چانگسا:حدود ۱۰۴۵نفره
ته:اوه خب چه سالنی هست
چانگسا:سالن.............
ته:سالن بزرگی هستش