Funny & fierce 19
Funny & fierce
Part19
داشتم از خیابون رد میشدم که دیدم همون مرده که اون روز بهم تجاوز کرده بود اونور خیابون وایساده و داره برام دست تکون میده
وسطای خیابون بودم که با دیدنش همونجا خشکم زد
یه کامیون با سرعت داشت میومد سمتم ولی اصلا حواسم نبود
(ویو جیمین)
میخواستم ا.ت رو سوپرایز کنم و دوباره بهش اعتراف کنم برای همین بعد از خوردن غذا رفتم بیرون و کادو و وسایل تزئین خونه گرفتم و داشتم برمی گشتم به خونه
توی راه خونه ا.ت رو دیدم که وسط خیابون وایساده و به یه چیز زل زده
راهی که چشماش نشون میداد رو دنبال کردم دیدم اون طرف خیابون جیهون وایساده با صدای بوق ماشینا به خودم اومدم
دیدم یه کامیون با سرعت داره میاد سمت ا.ت از ماشین پیاده شدم و دویدم سمتش
_ا.تتتتتتتت مواظب باششششش
(ویو ا.ت)
با صدای جیمین فهمیدم که کامیونه داره میاد سمتم خیلی ترسیده بودم و نمیدونستم چیکار کنم که یه نفر بغلم کرد و هلم داد اونور
+جیمین تویی؟
_ا... اره
+چرا اینجوری حرف میزنی
از بغلش اومدم بیرون که دیدم تموم بدنش زخمی شده
+جیمین پاشو.....
یهو دست گذاشت روی لبم و نذاشت حرفمو بزنم
_من... حالم... خوبه نگران نشو
دستشو زدم کنار و ادامه دادم
+بلند شو باید بریم دکتر زود باش
_گفتم... حالم خوبه
+پاشووووووو جیمین
_باشه.. باشه
سعی کرد بلند بشه اما براش سخت بود بهش کمک کردم و تا بیمارستان بردمش
(پرش زمانی به بعد از معاینه دکتر)
+اقای دکتر حالش بده؟
(علامت دکتر&)
&نه فقط چندتا خراش سطحی هست
+هوف خیالم راحت شد ممنون
دکتر رفت منم رفتم توی اتاقی که جیمین بود
+جیمین حالت......
_خوبم.گفتم نیازی نیست بیایم دکتر
+خیلی نیاز بود
_اینا به کنار ا.ت چرا چیزی بهم نگفتی و اومدی بیرون
+الان این مهم نیست بیا بریم خونه بعدا درموردش حرف میزنیم
_نه تا جوابمو ندی من از جام تکون نمیخورم
+خب وقتی تو رفتی بیرون منم حوصلم سر رفت برای همین منم اماده شدم که برم بیرون و اون اتفاقا افتاد
_چرا بهم نگفتی که باهم بریم بیرون
+اخه فکر کردم کارت مهمه
_ا.ت تو برام مهم ترین چیزی پس نمیخوام از دستت بدم یا ناراحتت کنم پس از این به بعد هر اتفاقی افتاد یا میخواستی کاری کنی اول از همه به من بگو باشه؟
+باشه.حالا بیا بریم
رفتیم خونه و از خستگی دوتایی نشستیم روی کاناپه منم رفتم دو تا لیوان قهوه اوردم و بغل جیمین نشستم و باهم خوردیم
حواسم پرت شد و قهوه رو ریختم روی لباس و شلوار جیمین
+وای ببخشید حواسم نبود
_ولش کن لازم نیست تمیز کنی
+پس برو توی دستشویی و بشورش
_باشه
جیمین رفت منم میخواستم برم توی اتاق تا گوشیمو بردارم وقتی در اتاقو باز کردم دیدم جیمین بدون لباس و شلوار واساده بود میخواستم سریع در اتاق رو ببندم که......
#فیک #جیمین #bts
Part19
داشتم از خیابون رد میشدم که دیدم همون مرده که اون روز بهم تجاوز کرده بود اونور خیابون وایساده و داره برام دست تکون میده
وسطای خیابون بودم که با دیدنش همونجا خشکم زد
یه کامیون با سرعت داشت میومد سمتم ولی اصلا حواسم نبود
(ویو جیمین)
میخواستم ا.ت رو سوپرایز کنم و دوباره بهش اعتراف کنم برای همین بعد از خوردن غذا رفتم بیرون و کادو و وسایل تزئین خونه گرفتم و داشتم برمی گشتم به خونه
توی راه خونه ا.ت رو دیدم که وسط خیابون وایساده و به یه چیز زل زده
راهی که چشماش نشون میداد رو دنبال کردم دیدم اون طرف خیابون جیهون وایساده با صدای بوق ماشینا به خودم اومدم
دیدم یه کامیون با سرعت داره میاد سمت ا.ت از ماشین پیاده شدم و دویدم سمتش
_ا.تتتتتتتت مواظب باششششش
(ویو ا.ت)
با صدای جیمین فهمیدم که کامیونه داره میاد سمتم خیلی ترسیده بودم و نمیدونستم چیکار کنم که یه نفر بغلم کرد و هلم داد اونور
+جیمین تویی؟
_ا... اره
+چرا اینجوری حرف میزنی
از بغلش اومدم بیرون که دیدم تموم بدنش زخمی شده
+جیمین پاشو.....
یهو دست گذاشت روی لبم و نذاشت حرفمو بزنم
_من... حالم... خوبه نگران نشو
دستشو زدم کنار و ادامه دادم
+بلند شو باید بریم دکتر زود باش
_گفتم... حالم خوبه
+پاشووووووو جیمین
_باشه.. باشه
سعی کرد بلند بشه اما براش سخت بود بهش کمک کردم و تا بیمارستان بردمش
(پرش زمانی به بعد از معاینه دکتر)
+اقای دکتر حالش بده؟
(علامت دکتر&)
&نه فقط چندتا خراش سطحی هست
+هوف خیالم راحت شد ممنون
دکتر رفت منم رفتم توی اتاقی که جیمین بود
+جیمین حالت......
_خوبم.گفتم نیازی نیست بیایم دکتر
+خیلی نیاز بود
_اینا به کنار ا.ت چرا چیزی بهم نگفتی و اومدی بیرون
+الان این مهم نیست بیا بریم خونه بعدا درموردش حرف میزنیم
_نه تا جوابمو ندی من از جام تکون نمیخورم
+خب وقتی تو رفتی بیرون منم حوصلم سر رفت برای همین منم اماده شدم که برم بیرون و اون اتفاقا افتاد
_چرا بهم نگفتی که باهم بریم بیرون
+اخه فکر کردم کارت مهمه
_ا.ت تو برام مهم ترین چیزی پس نمیخوام از دستت بدم یا ناراحتت کنم پس از این به بعد هر اتفاقی افتاد یا میخواستی کاری کنی اول از همه به من بگو باشه؟
+باشه.حالا بیا بریم
رفتیم خونه و از خستگی دوتایی نشستیم روی کاناپه منم رفتم دو تا لیوان قهوه اوردم و بغل جیمین نشستم و باهم خوردیم
حواسم پرت شد و قهوه رو ریختم روی لباس و شلوار جیمین
+وای ببخشید حواسم نبود
_ولش کن لازم نیست تمیز کنی
+پس برو توی دستشویی و بشورش
_باشه
جیمین رفت منم میخواستم برم توی اتاق تا گوشیمو بردارم وقتی در اتاقو باز کردم دیدم جیمین بدون لباس و شلوار واساده بود میخواستم سریع در اتاق رو ببندم که......
#فیک #جیمین #bts
۲۹.۳k
۱۴ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.