ارباب من پارت ۹
ارباب من پارت ۹
ویو کوک
به باباش زنگ زدم بعد از چند تا بوق جواب داد
شروع مکالمه
بابای ا.ت:سلام
کوک:سلام آقای کیم؟
بابای ا.ت:بله خودم هستم
کوک:خوبه برات یه آدرس میرفتم الان میایی اونجا
بابای ا.ت:چرا؟ چیزی شده؟
کوک:نه فقط یه پیشنهاد خوب برات دارم
بابای ا.ت :اوکی
کوک:میبینمت آقای کیم
پایان مکالمه
ویو بابای ا.ت
رفتم به اون آدرسی که برام فرستاده بود یه مرد دیدم اونجا که نشسته بود رفتم پیشش
بابای ا.ت:شما به من زنگ زده بودید که بیام اینجا؟
کوک:آره خودم بودم بشینید
بابای ا.ت نشست که کوک شروع کرد به حرف زدن
کوک:خب آقای کیم نظرتون چیه که دخترتون ا.ت رو بهمون بدید من در عوضش...(یه پول خیلی خیلی زیاد گفت دیگه خودتون تصور کنید چقدر زیاد)میدم بهتون چطوره؟
بابای ا.ت: واقعا؟من که هرچی باشه ا.ت رو میدم
کوک:خوبه فردا بادیگاردام میان و میبرنش فعلا
ویو ا.ت
داشتم اتاقمو مرتب میکردم که صدای در اومد رفتم درو باز کردم بابام بود
ا.ت:سلام
بابای ا.ت:سلام برای فردا آماده شو میخوان ببرنت
ا.ت :چ.چی یعنی چی که میخوان ببرنت؟؟؟؟؟
بابای ا.ت :همین که شنیدی
ا.ت:خب چرا
بابای ا.ت: به جاش کلی پول میگیرم
ا.ت:چییی یعنی تو دخترتو بخاطر کلی پول فروختی؟؟؟تو دیگه چه پدری هستیییی(بغض)
بابای ا.ت: اه بس کن دیگه انقدر حرف نزن
ا.ت:چرااا واقعا منو بخاطر پول فروختی؟ من دخترتم میفهمییی(گریه)
بابای ا.ت:خفه شو دختره ی هرزه بدبخت(سیلی زد تو صورت ا.ت)
با سیلی که بابام زد پخش زمین شدم با گریه رفتم تو اتاقم و تا صبح فقط داشتم گریه میکردم که چرا باید بابام بخاطر پول منو به یه غریبه بده
ببخشید واقعا بخاطر مدرسه ها یکم دیر میزارم🥺
شرایط:۱۲ لایک و ۱۰ کامنت
#آرمی#کیم_نامجون#کیم_سوکجین#مین_یونگی#جان_هوسوک#پارک_جیمین#کیم_تهیونگ#جئون_جونگکوک#بی_تی_اس#فن_ساین#بی_تی_اس_فن##تهکوک#ویمین#وی_کوک#سپ#یونمین#کیپاپ#کمپانی#هوپی#موچی#بانی#ته#کوک#فیک#اسمات#قلب_بنفش#کوکی#هایب#فندوم#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#v
#Army#kim_namjon#kim_sokjin#min_yongi#jung_hosok_park_jimin#kim_taehyung#jeon_jungkook#bts
ویو کوک
به باباش زنگ زدم بعد از چند تا بوق جواب داد
شروع مکالمه
بابای ا.ت:سلام
کوک:سلام آقای کیم؟
بابای ا.ت:بله خودم هستم
کوک:خوبه برات یه آدرس میرفتم الان میایی اونجا
بابای ا.ت:چرا؟ چیزی شده؟
کوک:نه فقط یه پیشنهاد خوب برات دارم
بابای ا.ت :اوکی
کوک:میبینمت آقای کیم
پایان مکالمه
ویو بابای ا.ت
رفتم به اون آدرسی که برام فرستاده بود یه مرد دیدم اونجا که نشسته بود رفتم پیشش
بابای ا.ت:شما به من زنگ زده بودید که بیام اینجا؟
کوک:آره خودم بودم بشینید
بابای ا.ت نشست که کوک شروع کرد به حرف زدن
کوک:خب آقای کیم نظرتون چیه که دخترتون ا.ت رو بهمون بدید من در عوضش...(یه پول خیلی خیلی زیاد گفت دیگه خودتون تصور کنید چقدر زیاد)میدم بهتون چطوره؟
بابای ا.ت: واقعا؟من که هرچی باشه ا.ت رو میدم
کوک:خوبه فردا بادیگاردام میان و میبرنش فعلا
ویو ا.ت
داشتم اتاقمو مرتب میکردم که صدای در اومد رفتم درو باز کردم بابام بود
ا.ت:سلام
بابای ا.ت:سلام برای فردا آماده شو میخوان ببرنت
ا.ت :چ.چی یعنی چی که میخوان ببرنت؟؟؟؟؟
بابای ا.ت :همین که شنیدی
ا.ت:خب چرا
بابای ا.ت: به جاش کلی پول میگیرم
ا.ت:چییی یعنی تو دخترتو بخاطر کلی پول فروختی؟؟؟تو دیگه چه پدری هستیییی(بغض)
بابای ا.ت: اه بس کن دیگه انقدر حرف نزن
ا.ت:چرااا واقعا منو بخاطر پول فروختی؟ من دخترتم میفهمییی(گریه)
بابای ا.ت:خفه شو دختره ی هرزه بدبخت(سیلی زد تو صورت ا.ت)
با سیلی که بابام زد پخش زمین شدم با گریه رفتم تو اتاقم و تا صبح فقط داشتم گریه میکردم که چرا باید بابام بخاطر پول منو به یه غریبه بده
ببخشید واقعا بخاطر مدرسه ها یکم دیر میزارم🥺
شرایط:۱۲ لایک و ۱۰ کامنت
#آرمی#کیم_نامجون#کیم_سوکجین#مین_یونگی#جان_هوسوک#پارک_جیمین#کیم_تهیونگ#جئون_جونگکوک#بی_تی_اس#فن_ساین#بی_تی_اس_فن##تهکوک#ویمین#وی_کوک#سپ#یونمین#کیپاپ#کمپانی#هوپی#موچی#بانی#ته#کوک#فیک#اسمات#قلب_بنفش#کوکی#هایب#فندوم#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#v
#Army#kim_namjon#kim_sokjin#min_yongi#jung_hosok_park_jimin#kim_taehyung#jeon_jungkook#bts
۷.۵k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.