عشق دو طرفه
*پرش زمانی دو ماه بعد*
دو ماهه که از دوستی من با تهیونگ میگذره
تو اتاقم نشسته بودم هوففففف دیروز تهیونگ اومده بوده خونمون تا مامان بیشتر باهاش آشنا بشه
حوصلم سر رفته بود پس زنگ زدم به تهیونگ و کمی باهاش صحبت کردم
ا/ت: های چطوری؟
تهیونگ: های مرسی تو خوبی؟
ا/ت: ممنون
ا/ت: حوصلم سر رفته
تهیونگ: بیا یکم صحبت کنیم.....
* پرش زمانی نیم ساعت بعد*
م.ا: ا/ت بیا غذا حاضره
ا/ت: تهیونگ من دیگه باید برم
تهیونگ: باشه فعلا بای
ا/ت: بای
ا/ت ویو
رفتم پایین و غذامو خوردم
ا/ت: به به ببین مامان نازنینم چه کرده
م.ا: نوش جونت دخترم
غذامو خوردم و رفتم تو اتاق تا کمی درس بخونم
*پرش زمانی به ۱ ساعت بعد* (صاری پرش زمانی ها زیاد شده)
خب درسامو خوندم و رفتم پایین که استراحت کنم گفتم شاید بد نباشه با تهیونگ برم بیرون
از مامانم اجازه گرفتم و به تهیونگ پیام دادم.....
ادامه دارد.....
صاری بابت دیر شدنش
فردا یه پارت دیگه میزارم
دو ماهه که از دوستی من با تهیونگ میگذره
تو اتاقم نشسته بودم هوففففف دیروز تهیونگ اومده بوده خونمون تا مامان بیشتر باهاش آشنا بشه
حوصلم سر رفته بود پس زنگ زدم به تهیونگ و کمی باهاش صحبت کردم
ا/ت: های چطوری؟
تهیونگ: های مرسی تو خوبی؟
ا/ت: ممنون
ا/ت: حوصلم سر رفته
تهیونگ: بیا یکم صحبت کنیم.....
* پرش زمانی نیم ساعت بعد*
م.ا: ا/ت بیا غذا حاضره
ا/ت: تهیونگ من دیگه باید برم
تهیونگ: باشه فعلا بای
ا/ت: بای
ا/ت ویو
رفتم پایین و غذامو خوردم
ا/ت: به به ببین مامان نازنینم چه کرده
م.ا: نوش جونت دخترم
غذامو خوردم و رفتم تو اتاق تا کمی درس بخونم
*پرش زمانی به ۱ ساعت بعد* (صاری پرش زمانی ها زیاد شده)
خب درسامو خوندم و رفتم پایین که استراحت کنم گفتم شاید بد نباشه با تهیونگ برم بیرون
از مامانم اجازه گرفتم و به تهیونگ پیام دادم.....
ادامه دارد.....
صاری بابت دیر شدنش
فردا یه پارت دیگه میزارم
۱۳.۱k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.