جنگ برای تو ( پارت 1)
چندین هزار سال پیش در کشوری به نام چوسان یک پادشاه قدرتمند وجود داشت که عاشق دختری بود ولی مادر پادشاه او را مجبور کرد تا با دختری دیگر ازدواج کند، پادشاه سه همسر دارد و سومین همسر پادشاه همان دختری بود که پادشاه به او علاقه داشت، اولین همسر پادشاه زنی حریص به داشتن تاج و تخت بود ولی دو زن دیگر پادشاه فقط علاقه به خدمت به پادشاه داشتند.
با اینکه فرد دیگر ملکه بود ولی پادشاه دوست داشت با معشوقه ی خود ازدواج کند و معشوقه اش به مقام بانوی سوم قصر دست پیدا کرد. چند سال بعد از این اتفاقات پادشاه از بانوی اول قصر یا به عبارتی ملکه سرزمینش صاحب فرزند پسری شد که نام او را با انتخاب ملکه یونگی گذاشتند. سال بعد ملکه ی دوم صاحب فرزند شد و نام او تهیونگ است و بعد از چند سال معشوقه ی پادشاه برای پادشاه پسری آورد ، پادشاه علاقه ی زیادی به بانوی سوم و پسرش جونگ کوک داشت، به همین دلیل اسم پسر عزیزش را جونگ کوک که به معنی فردی مستقل است گذاشت.
سال ها و سال ها گذشت و این پسران بزرگ شدند و علاقه ی امپراطور به پسرش بیشتر و بیشتر و حسودی ملکه هم بی اندازه میشد.
تمام دغدغه ی پادشاه این بود که جونگ کوک را ولیعهد کند ولی نمیشد، چون پسر ارشد و بزرگتر قصر چوسان یونگی بود و ملکه روز به روز برای ولیعهد کردن او تلاش میکرد. معشوقه ی پادشاه هه سو هیچ علاقه ای به شهرت پادشاه نداشت و تنها به خود پادشاه توجه میکرد و میدانست اگر پسرش ولیعهد شود تمام افراد قصر بر علیه او میشوند.....
پس یک روز به ملاقات امپراطور رفت......
با اینکه فرد دیگر ملکه بود ولی پادشاه دوست داشت با معشوقه ی خود ازدواج کند و معشوقه اش به مقام بانوی سوم قصر دست پیدا کرد. چند سال بعد از این اتفاقات پادشاه از بانوی اول قصر یا به عبارتی ملکه سرزمینش صاحب فرزند پسری شد که نام او را با انتخاب ملکه یونگی گذاشتند. سال بعد ملکه ی دوم صاحب فرزند شد و نام او تهیونگ است و بعد از چند سال معشوقه ی پادشاه برای پادشاه پسری آورد ، پادشاه علاقه ی زیادی به بانوی سوم و پسرش جونگ کوک داشت، به همین دلیل اسم پسر عزیزش را جونگ کوک که به معنی فردی مستقل است گذاشت.
سال ها و سال ها گذشت و این پسران بزرگ شدند و علاقه ی امپراطور به پسرش بیشتر و بیشتر و حسودی ملکه هم بی اندازه میشد.
تمام دغدغه ی پادشاه این بود که جونگ کوک را ولیعهد کند ولی نمیشد، چون پسر ارشد و بزرگتر قصر چوسان یونگی بود و ملکه روز به روز برای ولیعهد کردن او تلاش میکرد. معشوقه ی پادشاه هه سو هیچ علاقه ای به شهرت پادشاه نداشت و تنها به خود پادشاه توجه میکرد و میدانست اگر پسرش ولیعهد شود تمام افراد قصر بر علیه او میشوند.....
پس یک روز به ملاقات امپراطور رفت......
۲۲.۷k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.