Unbreakable bond
جی اون: اُما ، ابا من هنوز کاری نکردم من فقط تونستم مانع مرگ بخاطر خونریزی آئورت بشم هنوز کلی کار دارم اون اهن هنوز توی شکمشه و به معده خیلی نزدیکه اگه همینطوری بمونه و درش نیارم معدش خونریزی میکنه
خانم و اقای لی به دخترشون اعتماد داشتن فقط بعضی وقتا بهش میگفتن که کمتر ریسک کنه جی اون با رضایت کامل از اتاق بیرون اومد باید زود تر ادامه عمل بیمارشو تموم میکرد وگرنه از دست میدادش تصمیم گرفت پیش یکی از پرستارا بره چون موقعه ای که بیمار رو اوردن متوجه اسم و فامیل بیمار نشده بود و تمرکزش فقط روی زنده بودنش بود جی اون به اولین پرستاری که رسید مشخصات بیمارش رو خواست اما با شنیدن اسمش
پرستار: کیم تهیونگ
جی اون: چی گفتی؟..... کیم........تهیون...گ
پرستار: بله کیم تهیونگ ۲۸ ساله
جی اون: باشه فهمیدم با شنیدن اسمش بغض گلوشو چنگ میزد پس ملاقاتمون اینجوری بود کیم تهیونگ!!
( ۲۱ سال قبل )
جی اون دست به سینه با چشمای اشکی به تهیونگ نگاه میکرد پاشو محکم به زمین کوبید اخم کرده بود و با تهیونگ حرف نمیزد جی اون تهیونگ هر دو ۷ سالشون بود خانواده کیم داشتن از کره میرفتن و جی اون خیلی ناراحت بود جی اون نمیخواست از تهیونگش جدا بشه تهیونگ هم نمیخواست جی اونشو تنها بزاره تهیونگ دست جی اون رو گرفت و به سمت خودش دراز کرد از توی جیبش دستبندی در اورد و رو به جی اون گفت : اینو همیشه دستت کن اگه تا وقتی بزرگ شیم همو نبینیم وقتی اینو تو دستت ببینم سریع میشناسمت جی اون دماغشو بالا کشید و با چشمای تیله ایش به دستبند نگاه کرد و گفت: ولی این که خیلی بزرگه تهیونگ: خودم بزرگ خریدم که وقتی بزرگ شی اندازه دستت باشه تهیونگ دستبند رو دو لا کرد و به دست جی اون بست خانواده لی و کیم دوستای خانوادگی بودن جی اون و تهیونگ از وقتی به دنیا اومده بودن باهم بودن ولی یهو قرار بود از هم جدا بشن تهیونگ و جی اون همدیگر رو بغل کردن و خداحافظی کردن و قول دادن وقتی بزرگ بشن همیدیگر رو پیدا کنن
جی اون: با فکر کردن به خاطرات بچگیش اشکاش سرازیر شد به دستبند توی دستش نگاه کرد به قول عمل کرده بود همیشه اون دستبند رو همراه خودش داشت با سرعت به سمت اتاق تهیونگ دوید شیشه ی بزرگی مانع بینشون بود دلش میخواست بره و تهیونگش رو بغل کنه و گریه کنه بگه این همه سال چقدر دلش براش تنگ شده چطور هر روز بهش فکر میکرده اروم روی زمین نشست دستاشو روی پیشونیش گذاشت میترسید که بدون اینکه بگه چقدر دوستش داره از دستش بده دستاش میلرزید استرسش بیشتر شده بود
♡♡♡
خانم و اقای لی به دخترشون اعتماد داشتن فقط بعضی وقتا بهش میگفتن که کمتر ریسک کنه جی اون با رضایت کامل از اتاق بیرون اومد باید زود تر ادامه عمل بیمارشو تموم میکرد وگرنه از دست میدادش تصمیم گرفت پیش یکی از پرستارا بره چون موقعه ای که بیمار رو اوردن متوجه اسم و فامیل بیمار نشده بود و تمرکزش فقط روی زنده بودنش بود جی اون به اولین پرستاری که رسید مشخصات بیمارش رو خواست اما با شنیدن اسمش
پرستار: کیم تهیونگ
جی اون: چی گفتی؟..... کیم........تهیون...گ
پرستار: بله کیم تهیونگ ۲۸ ساله
جی اون: باشه فهمیدم با شنیدن اسمش بغض گلوشو چنگ میزد پس ملاقاتمون اینجوری بود کیم تهیونگ!!
( ۲۱ سال قبل )
جی اون دست به سینه با چشمای اشکی به تهیونگ نگاه میکرد پاشو محکم به زمین کوبید اخم کرده بود و با تهیونگ حرف نمیزد جی اون تهیونگ هر دو ۷ سالشون بود خانواده کیم داشتن از کره میرفتن و جی اون خیلی ناراحت بود جی اون نمیخواست از تهیونگش جدا بشه تهیونگ هم نمیخواست جی اونشو تنها بزاره تهیونگ دست جی اون رو گرفت و به سمت خودش دراز کرد از توی جیبش دستبندی در اورد و رو به جی اون گفت : اینو همیشه دستت کن اگه تا وقتی بزرگ شیم همو نبینیم وقتی اینو تو دستت ببینم سریع میشناسمت جی اون دماغشو بالا کشید و با چشمای تیله ایش به دستبند نگاه کرد و گفت: ولی این که خیلی بزرگه تهیونگ: خودم بزرگ خریدم که وقتی بزرگ شی اندازه دستت باشه تهیونگ دستبند رو دو لا کرد و به دست جی اون بست خانواده لی و کیم دوستای خانوادگی بودن جی اون و تهیونگ از وقتی به دنیا اومده بودن باهم بودن ولی یهو قرار بود از هم جدا بشن تهیونگ و جی اون همدیگر رو بغل کردن و خداحافظی کردن و قول دادن وقتی بزرگ بشن همیدیگر رو پیدا کنن
جی اون: با فکر کردن به خاطرات بچگیش اشکاش سرازیر شد به دستبند توی دستش نگاه کرد به قول عمل کرده بود همیشه اون دستبند رو همراه خودش داشت با سرعت به سمت اتاق تهیونگ دوید شیشه ی بزرگی مانع بینشون بود دلش میخواست بره و تهیونگش رو بغل کنه و گریه کنه بگه این همه سال چقدر دلش براش تنگ شده چطور هر روز بهش فکر میکرده اروم روی زمین نشست دستاشو روی پیشونیش گذاشت میترسید که بدون اینکه بگه چقدر دوستش داره از دستش بده دستاش میلرزید استرسش بیشتر شده بود
♡♡♡
۷.۶k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.