عشق دردناک پارت 49
.....ا.ت
صبح وقتی پاشدم دیرم شده بود مجبورا سریع و بدون خداحافظی از ووسوک رفتم و چون میدونستم وقتی برگردم ازم دلخوره سر راه از بستنی مورد علاقه اش که بوفه ای کوچیک کنار ساحل بود براش خریدم ....
درحال بستن گردنبندم بودم که در اتاقم به صدا در اومد
ا.ت:بیا داخل
تهیونگ:اجازه هست بانوی زیبا؟!
خندیدم
ا.ت:البته
نگاهی به سر تا پام انداخت و با تحسین گفت
تهیونگ:خیلی زیبا شدی
لبخندی زدم
ا.ت:توم خوشتیپ شدی ...من اماده ام
تهیونگ دستشو برام نگه داشت
تهیونگ:پس بریم
ا.ت:بریم
.........
وارد مهمونی شدیم تهیونگ با بعضی از شریک هاش حرف زد و بعد یکم چشمش به مردی افتاد و گفت
تهیونگ:ا.ت بیا بریم به شریک اصلیم معرفیت کنم
لبخندی زدم
ا.ت:البته
اون مرد که تهیونگ گفت داشت با مرد دیگه ای حرف میزد که پشتش به ما بود و به طرزعجیب احساس میکردم این فرد رو دیدم قبلا بهشون نزدیک شدیم و تهیونگ هنریک رو صداش زد
تهیونگ: هنریک
هنریک بهمون لبخند زد اما با برگشتن فرد رو به روش احساس کردم نفسم برید اون...اون همون مردی بود که ازش فرار کردم و داشتم فراموشش میکردم
٫٫ جئون جونگکوک ٫٫
....... جونگکوک JK
؟؟؟:هنریک
برگشتم اما با کسی که دیدم برای یک لحظه قلبم از تپش افتاد.......
اون ا.ت من بو با همون مردی که چهار سال پیش جلو دادگاه باهاش رفت ٫٫کیم تهیونگ٫٫ کسی که ازش متنفر بودم اون چی داشت که زن های اطرافم رو به سمت خودش میکشید بخصوص اونایی که دوستشون داشتم اما ...ا.ت کسی نبود که دوستش داشته باشم اون کسی بود که عاشقش بودم و حتی حاضر بودم براش ادم بک*شم
اون خیلی تغییر کرده بود زیبا تر از قبل و یا بهتره بگم عالی شده بود
انگار زبون اون هم بند اومده بود چون هر دو خیره به هم بودیم
صبح وقتی پاشدم دیرم شده بود مجبورا سریع و بدون خداحافظی از ووسوک رفتم و چون میدونستم وقتی برگردم ازم دلخوره سر راه از بستنی مورد علاقه اش که بوفه ای کوچیک کنار ساحل بود براش خریدم ....
درحال بستن گردنبندم بودم که در اتاقم به صدا در اومد
ا.ت:بیا داخل
تهیونگ:اجازه هست بانوی زیبا؟!
خندیدم
ا.ت:البته
نگاهی به سر تا پام انداخت و با تحسین گفت
تهیونگ:خیلی زیبا شدی
لبخندی زدم
ا.ت:توم خوشتیپ شدی ...من اماده ام
تهیونگ دستشو برام نگه داشت
تهیونگ:پس بریم
ا.ت:بریم
.........
وارد مهمونی شدیم تهیونگ با بعضی از شریک هاش حرف زد و بعد یکم چشمش به مردی افتاد و گفت
تهیونگ:ا.ت بیا بریم به شریک اصلیم معرفیت کنم
لبخندی زدم
ا.ت:البته
اون مرد که تهیونگ گفت داشت با مرد دیگه ای حرف میزد که پشتش به ما بود و به طرزعجیب احساس میکردم این فرد رو دیدم قبلا بهشون نزدیک شدیم و تهیونگ هنریک رو صداش زد
تهیونگ: هنریک
هنریک بهمون لبخند زد اما با برگشتن فرد رو به روش احساس کردم نفسم برید اون...اون همون مردی بود که ازش فرار کردم و داشتم فراموشش میکردم
٫٫ جئون جونگکوک ٫٫
....... جونگکوک JK
؟؟؟:هنریک
برگشتم اما با کسی که دیدم برای یک لحظه قلبم از تپش افتاد.......
اون ا.ت من بو با همون مردی که چهار سال پیش جلو دادگاه باهاش رفت ٫٫کیم تهیونگ٫٫ کسی که ازش متنفر بودم اون چی داشت که زن های اطرافم رو به سمت خودش میکشید بخصوص اونایی که دوستشون داشتم اما ...ا.ت کسی نبود که دوستش داشته باشم اون کسی بود که عاشقش بودم و حتی حاضر بودم براش ادم بک*شم
اون خیلی تغییر کرده بود زیبا تر از قبل و یا بهتره بگم عالی شده بود
انگار زبون اون هم بند اومده بود چون هر دو خیره به هم بودیم
۳۰.۸k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.