"•میکاپر من•" "•پارت3•"
قسمت سوم:
بعد از چند دقیقه نوشت
ــ تو چی سیوم کردی؟
اوف مگه من اسمشو میدونم
ــ اسمتو نمیدونم تا سیوت کنم
اهانی گفت
ــ اسمو سیو کن تهیونگ
ترو خدا چه زود پسرخاله میشه میگه اسمشو سیو کنم، وای نکنه بخواد باهام طرح دوستی بریزه
ــ ببینم رفتی؟
براش نوشتم
ـ نه هستم
ــ اهان فک کردم رفتی.حالا اسممو چی سیو کردی
ـ♡سیوی
ــ گفتم تهیونگ سیوم کن
براش نوشتم
ـ چرا باید تهیونگ سیوت کنم؟اسمتو بگو
سین زد و نوشت
ــ تهیونگ اسممه
وای نکنه جنی بهم شماره تهیونگو داده، نه بابا اونا که باهم صمیمی نیستن تا شماره از همدیگه بگیرن! این فقط یه آرمیه خله و اسم تهیونگو رو خودش گذاشته
ـ سیوت کردم تو هم سیوم کن لیدی متشخص
برام استیکر خنده فرستاد
ــ چرا باید اینجوری سیوت کنم؟
براش نوشتم
ـ چون دوست دارم فضولی
ــ اهان اسم خودت چیه
ـ اسمم لیدیه
استیکر متفکر برام فرستاد و نوشت
ــ فعلا لیدی متشخص من باید برم خدافظ
براش خدافظی نوشتم و گوشیمو خاموش کردم
رو تخت دراز کشیدم و اصلا نفهمیدم کی و چه زمانی خوابم برد... وقتی بیدار شدم اولین چیزی که به چشمم خورد سقف بنفش رنگ اتاقم بود یهو با یادآوری اینکه امروز نتایج ازمون میومد سیخ سرجام نشستم دست و پام شروع کرد به لرزیدن نکنه قبول نشده باشم با دستم که درحال لرزیدن بود گوشیو برداشتم رفتم تو سایت بیگ هیت و رمزمو که تو گوشی گپی کرده بودمو وارد کردم سامانه درحال چرخیدن بود چشمامو محکم بستم تا نتایجو نبینم، چشم چپمو کمی باز کردم و با دیدن نتیجه هردو چشمم اندازه گردو گرد شد "خانم کیم کاترین شما در تست کمپانی بیگ هیت قبول شدین لطفا کار خود را از ساعت 8:00 در سه روز متوالی به صورت آموزشی در کمپانی بیگ هیت شروع کنید ممنون از همکاریتون:)" چند باز پیامو با صدای بلند خوندم و جیغ کشدم باورم نمیشد قبول شدم روی تخت ایستادم و شروع کردم به بپر بپر کردن قرق بپر بپر کردن بودم که چشمم خورد به ساعت دیواری اتاقم با دیدن ساعت مثل چوپ خشک وایسادم ساعت 10:30 بود دوساعت و نیم اونم برای اولین روز کاریم دیر کردم.
تهیونگ:
منتظر میکاپر جدیدم بود انگار خانوم نمیخواستن حالا حالا بیاد کلافه چنگی زدم تو موهام احساس میکنم از این همه انتظار زیر پام علف سبز شده خواستم بلند شم و به منیجر بگم اب بیاره تا به علافام اب بدم که دیدم دختری داره بدو بدو میاد سمتم بخاطر اینکه موهاش روی صورتش ریخته بود صورتشو نمیتونستم خوب ببینم. ـــ اقای کیم ببخشید راستش خواب موندم چون دیشب یه دیوونه ای وقتمو گرفته بود و تا سر ساعت هفت باهام چت میکرد. چیزی نگفتم و نشستم روی صندلی تا دختره کارشو کنه. زیر چشمی نگاهی بهش انداختم وقتی صورتشو دیدم اب دهنم پرید تو گلوم ـــ اقای کیم چیزی شده؟. بهش گفتم ـــ نه چیزی نشده. دختره اهانی گفت مشغول به کار شدن، وقتی کارش تموم شد صورتشو به صورتم نزدیک کرد و فوتشو تو صورتم رها کرد با فوتش کمی پلک چپم پرید دستمو گذاشتم روی پلک چپم و کمی جابه جاش کردم این کارم باعث شد تا اعتراض دختره بلند شه ــ اقای کیم چرا به چشمتون دست میزنید اکلیلاش میریزه. پوفی کردم ــ باشه دست نمیزنم کارتون تموم نشد؟!. کتی ــ چرا میتونید برید. کتومو برداشتم و رفتم بیرون برای چند دیقه وایسادم، من چم شده بود چرا به این دختری که نه میشناسم و نه میدونم اسمش چیه حس عجیبی دارم تا به حال میکاپر های زیادی داشتم چرا احساس میکنم این فرق داره با بقیه زبونمو تو دهنم چرخوندم و سرمو کمی کج کردم شونه بالا انداختم و در جواب چرا هام یه نمیدونم گفتم و به سمت اتاقی که اعضا داخل منتظرم بودن حرکت کردم.
پایان پارت 3
بعد از چند دقیقه نوشت
ــ تو چی سیوم کردی؟
اوف مگه من اسمشو میدونم
ــ اسمتو نمیدونم تا سیوت کنم
اهانی گفت
ــ اسمو سیو کن تهیونگ
ترو خدا چه زود پسرخاله میشه میگه اسمشو سیو کنم، وای نکنه بخواد باهام طرح دوستی بریزه
ــ ببینم رفتی؟
براش نوشتم
ـ نه هستم
ــ اهان فک کردم رفتی.حالا اسممو چی سیو کردی
ـ♡سیوی
ــ گفتم تهیونگ سیوم کن
براش نوشتم
ـ چرا باید تهیونگ سیوت کنم؟اسمتو بگو
سین زد و نوشت
ــ تهیونگ اسممه
وای نکنه جنی بهم شماره تهیونگو داده، نه بابا اونا که باهم صمیمی نیستن تا شماره از همدیگه بگیرن! این فقط یه آرمیه خله و اسم تهیونگو رو خودش گذاشته
ـ سیوت کردم تو هم سیوم کن لیدی متشخص
برام استیکر خنده فرستاد
ــ چرا باید اینجوری سیوت کنم؟
براش نوشتم
ـ چون دوست دارم فضولی
ــ اهان اسم خودت چیه
ـ اسمم لیدیه
استیکر متفکر برام فرستاد و نوشت
ــ فعلا لیدی متشخص من باید برم خدافظ
براش خدافظی نوشتم و گوشیمو خاموش کردم
رو تخت دراز کشیدم و اصلا نفهمیدم کی و چه زمانی خوابم برد... وقتی بیدار شدم اولین چیزی که به چشمم خورد سقف بنفش رنگ اتاقم بود یهو با یادآوری اینکه امروز نتایج ازمون میومد سیخ سرجام نشستم دست و پام شروع کرد به لرزیدن نکنه قبول نشده باشم با دستم که درحال لرزیدن بود گوشیو برداشتم رفتم تو سایت بیگ هیت و رمزمو که تو گوشی گپی کرده بودمو وارد کردم سامانه درحال چرخیدن بود چشمامو محکم بستم تا نتایجو نبینم، چشم چپمو کمی باز کردم و با دیدن نتیجه هردو چشمم اندازه گردو گرد شد "خانم کیم کاترین شما در تست کمپانی بیگ هیت قبول شدین لطفا کار خود را از ساعت 8:00 در سه روز متوالی به صورت آموزشی در کمپانی بیگ هیت شروع کنید ممنون از همکاریتون:)" چند باز پیامو با صدای بلند خوندم و جیغ کشدم باورم نمیشد قبول شدم روی تخت ایستادم و شروع کردم به بپر بپر کردن قرق بپر بپر کردن بودم که چشمم خورد به ساعت دیواری اتاقم با دیدن ساعت مثل چوپ خشک وایسادم ساعت 10:30 بود دوساعت و نیم اونم برای اولین روز کاریم دیر کردم.
تهیونگ:
منتظر میکاپر جدیدم بود انگار خانوم نمیخواستن حالا حالا بیاد کلافه چنگی زدم تو موهام احساس میکنم از این همه انتظار زیر پام علف سبز شده خواستم بلند شم و به منیجر بگم اب بیاره تا به علافام اب بدم که دیدم دختری داره بدو بدو میاد سمتم بخاطر اینکه موهاش روی صورتش ریخته بود صورتشو نمیتونستم خوب ببینم. ـــ اقای کیم ببخشید راستش خواب موندم چون دیشب یه دیوونه ای وقتمو گرفته بود و تا سر ساعت هفت باهام چت میکرد. چیزی نگفتم و نشستم روی صندلی تا دختره کارشو کنه. زیر چشمی نگاهی بهش انداختم وقتی صورتشو دیدم اب دهنم پرید تو گلوم ـــ اقای کیم چیزی شده؟. بهش گفتم ـــ نه چیزی نشده. دختره اهانی گفت مشغول به کار شدن، وقتی کارش تموم شد صورتشو به صورتم نزدیک کرد و فوتشو تو صورتم رها کرد با فوتش کمی پلک چپم پرید دستمو گذاشتم روی پلک چپم و کمی جابه جاش کردم این کارم باعث شد تا اعتراض دختره بلند شه ــ اقای کیم چرا به چشمتون دست میزنید اکلیلاش میریزه. پوفی کردم ــ باشه دست نمیزنم کارتون تموم نشد؟!. کتی ــ چرا میتونید برید. کتومو برداشتم و رفتم بیرون برای چند دیقه وایسادم، من چم شده بود چرا به این دختری که نه میشناسم و نه میدونم اسمش چیه حس عجیبی دارم تا به حال میکاپر های زیادی داشتم چرا احساس میکنم این فرق داره با بقیه زبونمو تو دهنم چرخوندم و سرمو کمی کج کردم شونه بالا انداختم و در جواب چرا هام یه نمیدونم گفتم و به سمت اتاقی که اعضا داخل منتظرم بودن حرکت کردم.
پایان پارت 3
۲۵.۰k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱