دازای چویا پارت ۴
پارت ۴ دازای و چویا
چویا ، من زیاد از فیلم ترسناک خوشم نمیاد
دازای ، نترس من پیشتم
چویا ،( خجالت کشید)
دازای وسط فیلم خودش را به خوابیدن زد
و چویا هم بعد خوابش برد
دازای ، واقعا کاوایییییههههه
خب دازای موهای چویا را ناز میکند
خب صبح شد
دازای هم روی چویا خوابش برده بود دازای ۱ ساعت زود تر از چویا از خواب بلند شد
(راستی دازای دیشب مست کرد زمانی که
چویا حمام بود)
_____________________________________
ساعت ۳۰ :۶ بود
چویا از خواب بلند شب و دید روی پای دازای خوابش برده
چویا (سرخ سرخ سرخ میشه)
دازای میبینه چویا خجالت کشید و میگه
دازای، گومن من دیشب هواسم نبود خوابم برد
چویا ، اشکال نداره
(حالا دازای سرخ سرخ شد)
چویا ، خب صبح شد من باید برم
دازای از چویا میپرسه که داخل سازمانی هستی
چویا ، اره
دازای ، میشه نام ارژانس را بدی
چویا ، نترسی ها مافیای بندر
دازای ، ..... انو من داخل سازمان کارگاه مسلح هستم و قبلا داخل مافیا بودم
چویا سریع بلند شد و رفت عقب
دازای ، نترس راستش راستش
چویا ، راستش چی
دازای م......م..ن...من عاشقت شدممم
چویا سرخ میشه و میگه
چویا ، داری شوخی میکنی مگه نه
دازای ، نه راستش را میگم
چویا میپرسه
چویا ، مهبتت چیه ؟ برای پیچوندن حرف
دازای ، دیگر انسان نیست توانایی من جوری کار میکنه که بتوانم مهبت بقیه را خنصا کنم (فکر کنم مهبتش این بوده ها)
دازای میپرسه
دازای ، موهبت تو چیه ؟
چویا ، غم و اندوه من هر چیزی که لمس کنم
را میتونم کنترل کنم
چویا و دازای ، وای چه توانایی خفنی
ادامه داره
وای مینا (بچه ها) ۴ پارت پشت سر هم اخ خدا مردم
با اینکه مردم بازم میزارم 😎😎
چویا ، من زیاد از فیلم ترسناک خوشم نمیاد
دازای ، نترس من پیشتم
چویا ،( خجالت کشید)
دازای وسط فیلم خودش را به خوابیدن زد
و چویا هم بعد خوابش برد
دازای ، واقعا کاوایییییههههه
خب دازای موهای چویا را ناز میکند
خب صبح شد
دازای هم روی چویا خوابش برده بود دازای ۱ ساعت زود تر از چویا از خواب بلند شد
(راستی دازای دیشب مست کرد زمانی که
چویا حمام بود)
_____________________________________
ساعت ۳۰ :۶ بود
چویا از خواب بلند شب و دید روی پای دازای خوابش برده
چویا (سرخ سرخ سرخ میشه)
دازای میبینه چویا خجالت کشید و میگه
دازای، گومن من دیشب هواسم نبود خوابم برد
چویا ، اشکال نداره
(حالا دازای سرخ سرخ شد)
چویا ، خب صبح شد من باید برم
دازای از چویا میپرسه که داخل سازمانی هستی
چویا ، اره
دازای ، میشه نام ارژانس را بدی
چویا ، نترسی ها مافیای بندر
دازای ، ..... انو من داخل سازمان کارگاه مسلح هستم و قبلا داخل مافیا بودم
چویا سریع بلند شد و رفت عقب
دازای ، نترس راستش راستش
چویا ، راستش چی
دازای م......م..ن...من عاشقت شدممم
چویا سرخ میشه و میگه
چویا ، داری شوخی میکنی مگه نه
دازای ، نه راستش را میگم
چویا میپرسه
چویا ، مهبتت چیه ؟ برای پیچوندن حرف
دازای ، دیگر انسان نیست توانایی من جوری کار میکنه که بتوانم مهبت بقیه را خنصا کنم (فکر کنم مهبتش این بوده ها)
دازای میپرسه
دازای ، موهبت تو چیه ؟
چویا ، غم و اندوه من هر چیزی که لمس کنم
را میتونم کنترل کنم
چویا و دازای ، وای چه توانایی خفنی
ادامه داره
وای مینا (بچه ها) ۴ پارت پشت سر هم اخ خدا مردم
با اینکه مردم بازم میزارم 😎😎
۶.۰k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.