White Rose 🤍 ³
اچا: سلام بابایی
اما به من نگاه کرد به کوک گفت : بابا اون خانم کیه؟
کوک: بابایی اون پرستاره جدیدیته
اچا اومد جلوم وایساد منو محکم بغل کرد بعد از چند دقیقه باهم آشنا شدیم که کوک گفت من باید برم شرکت کوک رفت و من و اچا یه فکر به سرمون زد که بریم پیتزا درست کنیم رفتیم یواشکی وسایلشو آماده کردیم و بعد شروع به درست کردنش کردیم
جونکوک ویو] من تعجبم میاد که چرا اچا بهم زنگ نزده اخه هر وقت براش پرستار میگرفتم به سه ساعت نمی کشید بهم زنگ میزد گریه میکرد
ات ویو] با اچا داشتیم درست میکردیم به اون کار های کوچیک رو میدادم چون توانایی کار های سخت رو نداشت مشغول بودیم
اچا :میتونم مامان ات صدات کنم
ات: اره برای چی نمیشه
اچا: اخه مامان ات میدونی مامان خودم اصلا باهام بازی نمیکرد خیلی بد اخلاق بود ولی تو خیلی خوبی
اما به من نگاه کرد به کوک گفت : بابا اون خانم کیه؟
کوک: بابایی اون پرستاره جدیدیته
اچا اومد جلوم وایساد منو محکم بغل کرد بعد از چند دقیقه باهم آشنا شدیم که کوک گفت من باید برم شرکت کوک رفت و من و اچا یه فکر به سرمون زد که بریم پیتزا درست کنیم رفتیم یواشکی وسایلشو آماده کردیم و بعد شروع به درست کردنش کردیم
جونکوک ویو] من تعجبم میاد که چرا اچا بهم زنگ نزده اخه هر وقت براش پرستار میگرفتم به سه ساعت نمی کشید بهم زنگ میزد گریه میکرد
ات ویو] با اچا داشتیم درست میکردیم به اون کار های کوچیک رو میدادم چون توانایی کار های سخت رو نداشت مشغول بودیم
اچا :میتونم مامان ات صدات کنم
ات: اره برای چی نمیشه
اچا: اخه مامان ات میدونی مامان خودم اصلا باهام بازی نمیکرد خیلی بد اخلاق بود ولی تو خیلی خوبی
۴۶.۸k
۱۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.