تک پارتی(درخواستی)
#درخواستی
#تک_پارتی
#لینو
"وقتی اختلاف سنیتون زیاد بود..
علامت ا.ت+ علامت لینو_
_خفههه شووو ا.تتتت خفههه شووو(داد)
ا.ت که از ترس به خودش میلرزید دهنشو بست ولی خیلی نگذشت که با بغض دهنشو باز کرد!
+چرا داد میزنی لینو؟؟!(بغض و آروم)
لینو که با کلافگی دور خودش میچرخید دوباره عصبانی تر از قبل ادامه داد
_ازم چجوری انتظار داری وقتی دارم از دستت میدم آروم باشم ها؟؟!
ا.ت که همش داشت گریه میکرد چون میترسید خوب بچه بود حق داشت اخه اون فقط ۱۸ ساله اش بود!
لینو که میدونست این کاراش ا.ت رو میترسونه رفت جلو رو به روی ا.ت زانو زد و دستای یخ زده ا.تو تو دستاش گرفت
که ا.ت بیشتر از قبل گریه کرد لینو که تحمل اشکای ا.ت رو نداشت رو مبل نشسته و اتو محکم تو بغلش کشید
_گریه نکن بیب خواهش میکنم تحمل اشکاتو ندارم روانیم نکن ا.ت!
ا.ت دستای لرزونشو دور گردن لینو قفل کرد
+باید باهات روراست باشم حتا اگه نخوام مگه؟!
لینو سر ا.ت رو محکم رو بازوش فشرد تا حرف دیگه ای از ا.ت نشنوه چون میدونست حرف دیگه اش اونو نابود میکنه..
_میشه نگی؟(بغض)میشه ولم نکنی ا.ت؟!من خانوادتو به هر قیمتی شده راضیش میکنم هوم!؟
ا.ت خودشو از لینو جدا کرده و با چشای اشکیش به چشای بغض دار غمگین لینو نگاه کرد!
+میشه گریه نکنی لینوم؟!
لینو دستاشو از کمر ا.ت برداشته و اشکاشو پاک کرد..
_به هر حال به هر قیمتی به هر شرط و شروطی شده نمیذارم بری ا.ت تو مال منی و قرار نیست مال یکی دیگه باشی...
ا.ت دستاشو قاب صورت لینو کرد و محکم کشید که لینو افتاد رو ا.ت
ا.ت بدون مقدمه ای لبشو محکم کوبید به لب لینو و شروع کرد به بوسیدنش
ولی لینو که منظور ا.ت رو گرفته بود زود از خودش جدا کرد و تو همون فاصله ای شروع کرد به حرف زدن!
_این یه خداحافظیه مگه نه ا.ت؟!
ا.ت که با لبخندی که توش غم موج میزد به لب لینو زل زد و گفت:بذار برای آخرین بار طعمشو بچشم!
قطره اشک لینو از چشاش به لب ا.ت ریخته شد..
_نرو ا.ت بی تو میمیرم خواهش میکنم من چه گناهی کردمم هااا مگههه من خواستم فاصله سنمون ۱۲ سال باشه؟!مگه من خواستممم که ۳۰ سال داشتهه باشم!
ا.ت دستش که قاب صورت لینو بود با انگشتش قطره اشکشو پاک کرد و اونم با گریه ادامه داد:نه تو بی گناهی لینو:)!
که اینبار لینو متقدم شد و بوسه ای طولانی رو شروع کرد..
سه ساعت بعد:
لینو و ا.ت پس از چند ساعتی حرف زدن تنها یه یه نتیجه ای رسیده بودن که بی هم نمیتونن به زندگی ادامه بدن...
لینو دوباره با ناراحتی ولی لبخندش به ا.ت خیره شد و گفت:مطمعنی ا.ت؟!
+بی تو بمیرم بمونم فرقی نداره عشقم!
_بی تو بمیرم بمونم فرقی نداره عشقم!
ا.ت تو اون ارتفاع دستاشو بلند کرد و قفل گردن لینو کرد و لینو هم دستشو محکم دور کمر ا.ت پیچید:)!
_دوست دارم ا.ت!
+منم دوست دارم لینوم!
و خاموشی!
#تک_پارتی
#لینو
"وقتی اختلاف سنیتون زیاد بود..
علامت ا.ت+ علامت لینو_
_خفههه شووو ا.تتتت خفههه شووو(داد)
ا.ت که از ترس به خودش میلرزید دهنشو بست ولی خیلی نگذشت که با بغض دهنشو باز کرد!
+چرا داد میزنی لینو؟؟!(بغض و آروم)
لینو که با کلافگی دور خودش میچرخید دوباره عصبانی تر از قبل ادامه داد
_ازم چجوری انتظار داری وقتی دارم از دستت میدم آروم باشم ها؟؟!
ا.ت که همش داشت گریه میکرد چون میترسید خوب بچه بود حق داشت اخه اون فقط ۱۸ ساله اش بود!
لینو که میدونست این کاراش ا.ت رو میترسونه رفت جلو رو به روی ا.ت زانو زد و دستای یخ زده ا.تو تو دستاش گرفت
که ا.ت بیشتر از قبل گریه کرد لینو که تحمل اشکای ا.ت رو نداشت رو مبل نشسته و اتو محکم تو بغلش کشید
_گریه نکن بیب خواهش میکنم تحمل اشکاتو ندارم روانیم نکن ا.ت!
ا.ت دستای لرزونشو دور گردن لینو قفل کرد
+باید باهات روراست باشم حتا اگه نخوام مگه؟!
لینو سر ا.ت رو محکم رو بازوش فشرد تا حرف دیگه ای از ا.ت نشنوه چون میدونست حرف دیگه اش اونو نابود میکنه..
_میشه نگی؟(بغض)میشه ولم نکنی ا.ت؟!من خانوادتو به هر قیمتی شده راضیش میکنم هوم!؟
ا.ت خودشو از لینو جدا کرده و با چشای اشکیش به چشای بغض دار غمگین لینو نگاه کرد!
+میشه گریه نکنی لینوم؟!
لینو دستاشو از کمر ا.ت برداشته و اشکاشو پاک کرد..
_به هر حال به هر قیمتی به هر شرط و شروطی شده نمیذارم بری ا.ت تو مال منی و قرار نیست مال یکی دیگه باشی...
ا.ت دستاشو قاب صورت لینو کرد و محکم کشید که لینو افتاد رو ا.ت
ا.ت بدون مقدمه ای لبشو محکم کوبید به لب لینو و شروع کرد به بوسیدنش
ولی لینو که منظور ا.ت رو گرفته بود زود از خودش جدا کرد و تو همون فاصله ای شروع کرد به حرف زدن!
_این یه خداحافظیه مگه نه ا.ت؟!
ا.ت که با لبخندی که توش غم موج میزد به لب لینو زل زد و گفت:بذار برای آخرین بار طعمشو بچشم!
قطره اشک لینو از چشاش به لب ا.ت ریخته شد..
_نرو ا.ت بی تو میمیرم خواهش میکنم من چه گناهی کردمم هااا مگههه من خواستم فاصله سنمون ۱۲ سال باشه؟!مگه من خواستممم که ۳۰ سال داشتهه باشم!
ا.ت دستش که قاب صورت لینو بود با انگشتش قطره اشکشو پاک کرد و اونم با گریه ادامه داد:نه تو بی گناهی لینو:)!
که اینبار لینو متقدم شد و بوسه ای طولانی رو شروع کرد..
سه ساعت بعد:
لینو و ا.ت پس از چند ساعتی حرف زدن تنها یه یه نتیجه ای رسیده بودن که بی هم نمیتونن به زندگی ادامه بدن...
لینو دوباره با ناراحتی ولی لبخندش به ا.ت خیره شد و گفت:مطمعنی ا.ت؟!
+بی تو بمیرم بمونم فرقی نداره عشقم!
_بی تو بمیرم بمونم فرقی نداره عشقم!
ا.ت تو اون ارتفاع دستاشو بلند کرد و قفل گردن لینو کرد و لینو هم دستشو محکم دور کمر ا.ت پیچید:)!
_دوست دارم ا.ت!
+منم دوست دارم لینوم!
و خاموشی!
۱۸.۸k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.