پارت 4 زندگی سلطنتی اما دردناک
پارت 4 زندگی سلطنتی اما دردناک
★ویو جین★
< توی خونه بودیم که اون هون عوضی که حالم ازش بهم میخوره با زنو بچش امد و بعدش سووان اومد اصلا از سووان و هون خوشم نمیاد با اینکه برادر و خواهرمم حالم ازشون بهم میخوره >
★ویو ا/ت★
< رسیدم خونه خدمتکار در رو باز کردن و رفتم داخل دیدم همه هستن و من هم اضافه شدم >
# سلام
- سلام بانو
× سلام ا/ت خوبی
- مرسی ممنون تو خوبی
× خوبم
# چی همتون امدین خونهی من
× منو ا/ت که همیشه میاییم سر میزنیم از بقیه بپرس
هون: تیکه بود یا هر چیزه دیگه مهم نیست مهم حرفی که میزنم و تاثیرشه
سووان: مامان بیا همین الان ارث رو تقسیم کنیم تا برای بعدا مشکل دار نشیم
- شما واقعا روتون میشه وقتی صاحب ما زندهی بیایین درخواست مال کنین
یوچان: حتما تو بخوری
- تا خانم میونگ به من حق ندن من هزارتومن از این مال نمیگیرم
# بسه ، من تا موقعی که زندهام این ارث تقسیم نمیشه پس گمشین
هانا: مادر این هارو ببخشین
# اگر یکی رو باید ببخشیم اونم تویی بدبخت
هون: مامان اصلا از رفتارت خوشم نیومد
# به کتفم
سووان: من که نمیزارم حقم پایمال بشه
# بسلامت
﴿ رفتن ﴾
- خانم میونگ شما اصلا خودتو ناراحت نکن
# کی گفته من ناراحتم
× مامان دیگه به کسی بگو که تورو نشناسه
- راست میگه
# ا/ت تو باید ازدواج کنی
- یاااااا ولم کن
# ببند
- اخه چرا به من گیر دادیییی
# هرکاری میکنم تا ازدواج کنی
- من ازدواج نمیکنممم
# فقط خواستم بگم بعد ازدواج تا 1 سال بچه دار نمیشی
- یجوری حرف میزنی که انگار قرار همین فردا ازدواج کنم
# دارم شرطامو میگم
× میگم از بحث ازدواج کلا خارج شیم
- نظر مثبتی دارم
# باشه
♪ادمینتون♪ کلی حرف زدن خندیدن غذا خوردن و بعد رفتن خونه هاشون
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
★ویو جین★
< توی خونه بودیم که اون هون عوضی که حالم ازش بهم میخوره با زنو بچش امد و بعدش سووان اومد اصلا از سووان و هون خوشم نمیاد با اینکه برادر و خواهرمم حالم ازشون بهم میخوره >
★ویو ا/ت★
< رسیدم خونه خدمتکار در رو باز کردن و رفتم داخل دیدم همه هستن و من هم اضافه شدم >
# سلام
- سلام بانو
× سلام ا/ت خوبی
- مرسی ممنون تو خوبی
× خوبم
# چی همتون امدین خونهی من
× منو ا/ت که همیشه میاییم سر میزنیم از بقیه بپرس
هون: تیکه بود یا هر چیزه دیگه مهم نیست مهم حرفی که میزنم و تاثیرشه
سووان: مامان بیا همین الان ارث رو تقسیم کنیم تا برای بعدا مشکل دار نشیم
- شما واقعا روتون میشه وقتی صاحب ما زندهی بیایین درخواست مال کنین
یوچان: حتما تو بخوری
- تا خانم میونگ به من حق ندن من هزارتومن از این مال نمیگیرم
# بسه ، من تا موقعی که زندهام این ارث تقسیم نمیشه پس گمشین
هانا: مادر این هارو ببخشین
# اگر یکی رو باید ببخشیم اونم تویی بدبخت
هون: مامان اصلا از رفتارت خوشم نیومد
# به کتفم
سووان: من که نمیزارم حقم پایمال بشه
# بسلامت
﴿ رفتن ﴾
- خانم میونگ شما اصلا خودتو ناراحت نکن
# کی گفته من ناراحتم
× مامان دیگه به کسی بگو که تورو نشناسه
- راست میگه
# ا/ت تو باید ازدواج کنی
- یاااااا ولم کن
# ببند
- اخه چرا به من گیر دادیییی
# هرکاری میکنم تا ازدواج کنی
- من ازدواج نمیکنممم
# فقط خواستم بگم بعد ازدواج تا 1 سال بچه دار نمیشی
- یجوری حرف میزنی که انگار قرار همین فردا ازدواج کنم
# دارم شرطامو میگم
× میگم از بحث ازدواج کلا خارج شیم
- نظر مثبتی دارم
# باشه
♪ادمینتون♪ کلی حرف زدن خندیدن غذا خوردن و بعد رفتن خونه هاشون
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۸.۰k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.