P⁷🍷🩸
P⁷🍷🩸
خدمتکار:مگه نگفتی منو میکشی؟
_اومم درسته ولی دوست ندارم به دست من بمیری،به هر حال قبلا عمرمو صرف محافظت از امثال تو میکردم
میچا-
این لعنتی کدوم قبریه ،نکنه مارو پیچونده؟
دختره ی هـــ...رزه،با زیر و رو کردن اینجا هیچ چیزی گیرم نمیاد!باید یه جایی اون کیف لعنتیو قایمش کرده باشه!
نویسنده-
به سمت کمد رفت و در رو باز کرد،اما وقتی در باز شد با حجم عظیمی عکس رو به رو شد کنجکاوانه تعدادی عکس رو از روی زمین برداشت
+اینا دیگه چین،زنـــــــــــ..یکه روی کوک کراش بوده!؟چرا باید کلی عکس از جونگ کوک توی کمد این آشـــــ...ـــــغـال باشه؟تازهه قلبم کشیده رو عکسا!
عکسارو پاره کرد و عصبی به داخل کمد خیره شد،نگاهش به کیفی افتاد
+دعا کن همین باشه وگرنه کشته شدی!
به سمت کیف پرید و برش داشت،زیپ رو باز کرد و حسابی گشت
+کوش کوش کوش!
کلافه دستی به سرش کشید که ناگهان توجهش به زیپ دیگه ای جلب شد
+اوه این دیگه چیه
با سرعت زیپ رو باز کرد و با سه تا فلش رو به رو شد
+کارت تمومه
فلش هارو برداشت و سریع از اتاق خارج شد
وارد اتاقش شد و لپ تاپش رو روشن کرد
فلش رو وصل کرد و با پوشه هایی با عنوان های:"یه شب خوب با جئون جونگ کوک" "صحنه ی قتل جئون سوجین" "خاطرات پایانی" "ملکه"
متعجب روی پوشه ی "یه شب خوب با جئون جونگ کوک" کلیک کرد
انتظار نداشت اتفاقات توی ذهنش به حقیقت بپیونده!
آه ..درست بود!دقیقا همونی بود که فکر میکرد!جونگ کوک مست مشغول بوسیدن اون ندیمه بود!بعدش...آه نه!جونگ کوک ،پسر مست و بی اراده ای که توی فیلم بود مشغول باز کردن دکمه های پیراهنش شد!میچا محو شده به جونگ کوک و کارهاش نگاه میکرد
+جئون جونگ کوک!داری چه غلطی میکنی!
لپ تاپ رو بست فلش رو در اورد و دوید به سمت اتاق شکنجه
+جئون جونگ کوووک!"داد"
_اومدی؟
+من باهات کار دارم،اگه معشوقت ناراحت نمیشه بیا تو اتاقم!
خدمتکار لبخندی زد
جونگ کوک بدون فکر به سمت میچا حرکت کرد
کمرش رو گرفت و به چشمهای دختر نگاه کرد
_چیشده؟معشوقم کیه؟
+بنظر خودت کیه"نگاه کردن به خدمتکار" "عصبی"
_متوجه نمیشم
+جئون چرا نمیفهمی؟خودم اون فیلم لعنتیو دیدم!
_بیا بریم تو اتاق من و توضیح بده چیشده
+جئون چیو توضیح بدم؟واضح تر از اینکه دیدم داشتی با معشوقت عشـــ.....ـق بــ....ــازی میکردی؟پس بگو بخاطر همین ناراحت بودی که دارم شکنجش میکنم
خدمتکار:مگه نگفتی منو میکشی؟
_اومم درسته ولی دوست ندارم به دست من بمیری،به هر حال قبلا عمرمو صرف محافظت از امثال تو میکردم
میچا-
این لعنتی کدوم قبریه ،نکنه مارو پیچونده؟
دختره ی هـــ...رزه،با زیر و رو کردن اینجا هیچ چیزی گیرم نمیاد!باید یه جایی اون کیف لعنتیو قایمش کرده باشه!
نویسنده-
به سمت کمد رفت و در رو باز کرد،اما وقتی در باز شد با حجم عظیمی عکس رو به رو شد کنجکاوانه تعدادی عکس رو از روی زمین برداشت
+اینا دیگه چین،زنـــــــــــ..یکه روی کوک کراش بوده!؟چرا باید کلی عکس از جونگ کوک توی کمد این آشـــــ...ـــــغـال باشه؟تازهه قلبم کشیده رو عکسا!
عکسارو پاره کرد و عصبی به داخل کمد خیره شد،نگاهش به کیفی افتاد
+دعا کن همین باشه وگرنه کشته شدی!
به سمت کیف پرید و برش داشت،زیپ رو باز کرد و حسابی گشت
+کوش کوش کوش!
کلافه دستی به سرش کشید که ناگهان توجهش به زیپ دیگه ای جلب شد
+اوه این دیگه چیه
با سرعت زیپ رو باز کرد و با سه تا فلش رو به رو شد
+کارت تمومه
فلش هارو برداشت و سریع از اتاق خارج شد
وارد اتاقش شد و لپ تاپش رو روشن کرد
فلش رو وصل کرد و با پوشه هایی با عنوان های:"یه شب خوب با جئون جونگ کوک" "صحنه ی قتل جئون سوجین" "خاطرات پایانی" "ملکه"
متعجب روی پوشه ی "یه شب خوب با جئون جونگ کوک" کلیک کرد
انتظار نداشت اتفاقات توی ذهنش به حقیقت بپیونده!
آه ..درست بود!دقیقا همونی بود که فکر میکرد!جونگ کوک مست مشغول بوسیدن اون ندیمه بود!بعدش...آه نه!جونگ کوک ،پسر مست و بی اراده ای که توی فیلم بود مشغول باز کردن دکمه های پیراهنش شد!میچا محو شده به جونگ کوک و کارهاش نگاه میکرد
+جئون جونگ کوک!داری چه غلطی میکنی!
لپ تاپ رو بست فلش رو در اورد و دوید به سمت اتاق شکنجه
+جئون جونگ کوووک!"داد"
_اومدی؟
+من باهات کار دارم،اگه معشوقت ناراحت نمیشه بیا تو اتاقم!
خدمتکار لبخندی زد
جونگ کوک بدون فکر به سمت میچا حرکت کرد
کمرش رو گرفت و به چشمهای دختر نگاه کرد
_چیشده؟معشوقم کیه؟
+بنظر خودت کیه"نگاه کردن به خدمتکار" "عصبی"
_متوجه نمیشم
+جئون چرا نمیفهمی؟خودم اون فیلم لعنتیو دیدم!
_بیا بریم تو اتاق من و توضیح بده چیشده
+جئون چیو توضیح بدم؟واضح تر از اینکه دیدم داشتی با معشوقت عشـــ.....ـق بــ....ــازی میکردی؟پس بگو بخاطر همین ناراحت بودی که دارم شکنجش میکنم
۲.۰k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.