خون آشام من پارت ۱۱
~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*
شوگا ویو
رفتیم بالا که دیدم نامجون با یه دختر اونجان که یونا اون رو بغل کرده احتمالا آنا باشه
یونا: واییی آنا حالت خوبه چیزی نشده؟
انا: نه خوبم تو حالت چطوره
یونا: منم خوبم ببین باید همه چی رو تعریف کنیا
انا: باشه ولی تو ام باید بکنی که اینا کین
یونا: خوب این شوگاعه شوهر آیندم
انا: چیییی تو هم
یونا: بله صبر کنی یعنی چی تو هممم(داد)
انا: نامجون دوست پسرم
کوک: اینا چقدر حرف میزنن از من و ته هم بدترن
جیهوپ و جیمین و جین و نامجون: موافقم
یونا: خوب داشتم میگفتم ایشون جیهوپه اینم جیمین و ایشونم جین هستند
انا: منم گفتم ایشونم نامجونه
یونا: داره میاد
انا: واسه منم
*۳ ۲ ۱ و جیغغغغ*
همه : ای کر شدیممممم
یونا: بیا ما بریم تو یکی از اتاق ها حرف بزنیم اینجا نمیشه
انا: موافقم
جین : هعی یکی کم بود شدن دوتا
بقیه بجز جیمین و جین: تازه یکی دیگه هم هست که باید از دست تهیونگ نجات بدیم
جین و جیمین: صلوات
جیهوپ: هعی یونا اون دستبند ا/ت رو میدی
یونا: باشه الان میدم *داد بهش*
جیهوپ: خوب بریم سراغ ا/ت تا تهیونگ نیومده
شوگا: یونا ما میریم سراغ ا/ت
یونا: صبر کن منم میام
شوگا :نوچ تو همینجا میمونی جین و جیمینم میمونن که ازچیز زیاد خبر ندارن ما هم میریم زود برمیگردیم
یونا: باشه (ناراحتی)
شوگا ویو.
با بچه ها رفتیم خونه ی تهیونگ با چیزی که دیدیم هممون هنگ کردیم تهیونگ داشت بو*سش میکرد
کوک: اهم اهم
تهیونگ: یا حضرت بنگتن شما کی اومدید
*ا/ت از خجالت قرمز قرمزه😂*
جیهوپ: تبریک سه تا داماد داریم تشویق
*همه دست زدن*
تهیونگ: یکی بگه چخبره؟
شوگا: بیا بریم ویلا همه داستانشون رو تعریف میکنن
ما رفتیم زود بیایدا
تهیونگ: ب.. باشه
شرط : ۷ تا لایک ۷ تا کامنت
شوگا ویو
رفتیم بالا که دیدم نامجون با یه دختر اونجان که یونا اون رو بغل کرده احتمالا آنا باشه
یونا: واییی آنا حالت خوبه چیزی نشده؟
انا: نه خوبم تو حالت چطوره
یونا: منم خوبم ببین باید همه چی رو تعریف کنیا
انا: باشه ولی تو ام باید بکنی که اینا کین
یونا: خوب این شوگاعه شوهر آیندم
انا: چیییی تو هم
یونا: بله صبر کنی یعنی چی تو هممم(داد)
انا: نامجون دوست پسرم
کوک: اینا چقدر حرف میزنن از من و ته هم بدترن
جیهوپ و جیمین و جین و نامجون: موافقم
یونا: خوب داشتم میگفتم ایشون جیهوپه اینم جیمین و ایشونم جین هستند
انا: منم گفتم ایشونم نامجونه
یونا: داره میاد
انا: واسه منم
*۳ ۲ ۱ و جیغغغغ*
همه : ای کر شدیممممم
یونا: بیا ما بریم تو یکی از اتاق ها حرف بزنیم اینجا نمیشه
انا: موافقم
جین : هعی یکی کم بود شدن دوتا
بقیه بجز جیمین و جین: تازه یکی دیگه هم هست که باید از دست تهیونگ نجات بدیم
جین و جیمین: صلوات
جیهوپ: هعی یونا اون دستبند ا/ت رو میدی
یونا: باشه الان میدم *داد بهش*
جیهوپ: خوب بریم سراغ ا/ت تا تهیونگ نیومده
شوگا: یونا ما میریم سراغ ا/ت
یونا: صبر کن منم میام
شوگا :نوچ تو همینجا میمونی جین و جیمینم میمونن که ازچیز زیاد خبر ندارن ما هم میریم زود برمیگردیم
یونا: باشه (ناراحتی)
شوگا ویو.
با بچه ها رفتیم خونه ی تهیونگ با چیزی که دیدیم هممون هنگ کردیم تهیونگ داشت بو*سش میکرد
کوک: اهم اهم
تهیونگ: یا حضرت بنگتن شما کی اومدید
*ا/ت از خجالت قرمز قرمزه😂*
جیهوپ: تبریک سه تا داماد داریم تشویق
*همه دست زدن*
تهیونگ: یکی بگه چخبره؟
شوگا: بیا بریم ویلا همه داستانشون رو تعریف میکنن
ما رفتیم زود بیایدا
تهیونگ: ب.. باشه
شرط : ۷ تا لایک ۷ تا کامنت
۹.۷k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.