Family members
قسمت ۲
کوک: ا/ت آروم باش..برای خودت و دخترمون( اینو یکم بلندتر گفتم ) بده
ا/ت: باش
پ.ب/ک: براتون متاسفم که این نسل رو نمیتونید پایدار نگه دارید..
کوک: بابابزرگ حواستون به حرف زدنشون باشه..مراقب باشید دارید راجب زن های کیا حرف میزنید!.. اون نسلی که شما میخواید به درد عمتون میخوره..مهم اینکه بچه سالم بدنیا بیاد نه اینکه تا جنسیتش معلوم شد سقطش کنیم ( اینجاش رو با داد گفتم)
ا/ت: آروم به لایلا گفتم بوی غذا گشنم کرد میشه بریم من غذا رو بخورم؟.. حالم داره بد میشه
لایلا: آروم*آره آره بریم*
شوگا: چشمک زدم که کجا میرن که علامت داد ا/ت گشنش شده میرن بهش غذا بدن*
*
م/ک: ( مامان کوک): خبب غذا آماده اس بفرمایید سر میز*
کوک: مامان؟.. ا/ت کجاس؟*
م/ک: ( تو گوش کوک) اون غذاشو خورده مثل اینکه بچه بی تابی میکرده رفت تا استراحت کنه
کوک: بزار برام پیشش!
م/ک: غذاتو بخور..داره میخوابه دیگه فرار نمیکنه که پسر ! :)..درضمن لیا پیششه
کوک: چشم :) لایا پیشم بود*
لایا:عمو؟ چلا بالابوزورگ ازم بدیش میاد؟
کوک: آروم* بابا بزرگ از همه بدش میاد فداش شم ( خنده) حتی خودمم ازش بدم میاد ( چشمک) یلحظه لیا از اتاق ا/ت اومد بیرون*
لیا: کوکککک ا/ت بالا آورد*
کوک: نمیدونم چیشد کسری از ثانیه خودمو رسوندم خودمو به اتاق*
کوک: ا/ت آروم باش..برای خودت و دخترمون( اینو یکم بلندتر گفتم ) بده
ا/ت: باش
پ.ب/ک: براتون متاسفم که این نسل رو نمیتونید پایدار نگه دارید..
کوک: بابابزرگ حواستون به حرف زدنشون باشه..مراقب باشید دارید راجب زن های کیا حرف میزنید!.. اون نسلی که شما میخواید به درد عمتون میخوره..مهم اینکه بچه سالم بدنیا بیاد نه اینکه تا جنسیتش معلوم شد سقطش کنیم ( اینجاش رو با داد گفتم)
ا/ت: آروم به لایلا گفتم بوی غذا گشنم کرد میشه بریم من غذا رو بخورم؟.. حالم داره بد میشه
لایلا: آروم*آره آره بریم*
شوگا: چشمک زدم که کجا میرن که علامت داد ا/ت گشنش شده میرن بهش غذا بدن*
*
م/ک: ( مامان کوک): خبب غذا آماده اس بفرمایید سر میز*
کوک: مامان؟.. ا/ت کجاس؟*
م/ک: ( تو گوش کوک) اون غذاشو خورده مثل اینکه بچه بی تابی میکرده رفت تا استراحت کنه
کوک: بزار برام پیشش!
م/ک: غذاتو بخور..داره میخوابه دیگه فرار نمیکنه که پسر ! :)..درضمن لیا پیششه
کوک: چشم :) لایا پیشم بود*
لایا:عمو؟ چلا بالابوزورگ ازم بدیش میاد؟
کوک: آروم* بابا بزرگ از همه بدش میاد فداش شم ( خنده) حتی خودمم ازش بدم میاد ( چشمک) یلحظه لیا از اتاق ا/ت اومد بیرون*
لیا: کوکککک ا/ت بالا آورد*
کوک: نمیدونم چیشد کسری از ثانیه خودمو رسوندم خودمو به اتاق*
۱۵.۵k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.