داشتی با همکلاسیت که از همون روز اول ازش خوشت اومده بود ق
داشتی با همکلاسیت که از همون روز اول ازش خوشت اومده بود قدم میزدی
میخواستید از خیابون رد بشید که دستتو آروم گرفت و یهویی پرسید همیشه دیدم که روی نیمکتت مینویسی من میخوام دوستیمونو بهم بزنم کیو میگی؟ من میشناسمش؟!
گر گرفته از حرفی که بعد از اینهمه مدت باید بهش میزدی سرتو به نشونه ی تایید تکون دادی
لبخندی زد و پرسید خب کیه؟"
با گونه هایی که از شدت خجالت کامل قرمز شده بودن برگشتی سمتش و زمزمه کردی
"تو"
میخواستید از خیابون رد بشید که دستتو آروم گرفت و یهویی پرسید همیشه دیدم که روی نیمکتت مینویسی من میخوام دوستیمونو بهم بزنم کیو میگی؟ من میشناسمش؟!
گر گرفته از حرفی که بعد از اینهمه مدت باید بهش میزدی سرتو به نشونه ی تایید تکون دادی
لبخندی زد و پرسید خب کیه؟"
با گونه هایی که از شدت خجالت کامل قرمز شده بودن برگشتی سمتش و زمزمه کردی
"تو"
۱۷
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.