قشنگ ترین عذاب من پارت ۴۹
قشنگ ترین عذاب من پارت ۴۹
ویو کوک
بوی بدنش بهترین عطر زندگیم ، چشماش بهترین رنگ دنیام و عشقش مهم ترین تکه وجودم بود.
من این پسر رو میپرستیدم ؛ جوری که الان حاضر نیستم حتی یک شب ازش دور بمونم
اشکام بی اختیار گونه ام رو می سوزوندن و بغض بی دلیلی گلوم رو چنگ میزد.
کوک : دوست دارم تهیونگا...قسم میخورم با تمام وجودم عاشقتم(بغض و آروم)
حس لباش روی پیشونیم برای اولین بار چیزی جز آرامش و خوشحالی القا نمیکرد.
کوک : من زندگیم رو اولین بار تو چشمات دیدم. هرگز این زندگی زیبا و بی نقص رو ترک نخواهم کرد.(آروم)
ته : و من اولین بار در تمام عمرم حس کردم زنده ام. قسم به بند بند وجودت هرگز از دستت نمیدم ماه من(بم)
تمام القابی که بهم میداد رو دوست داشتم.
سرم رو بالا گرفتم و تو صورتش نگاه کردم
هنوزم ازش خجالت میکشیدم. بوسه ای به گردنش زدم و بیشتر به خودم چسبوندمش
صدای خنده های ریز ریزش میشنیدم
ته : فکر نمیکردم انقدر رمانتیک باشی(آروم)
کوک : پس کجاشو دیدی مستر(پوزخند)
ته : او...مستر!؟(تک خنده)
کوک : بله ƪ(˘⌣˘)ʃ
ته : کوک؟
کوک : جا....بله!؟(خجالت)
ته : چی میخواستی بگی!؟(تک خنده)
راستش خجالت میکشیدم بهش بگم جانم.
خیلی زود بود تا عادت کنم... هنوزم باورم نمیشه
انگاری که یه خوابه. فکرم رو ناخودآگاه بلند گفتم
کوک : انگاری یه خوابه(آروم)
ته : چی!!؟(تعجب)
کوک : چ....چی؟!
ته : الان....گفتی که انگاری..یه خوابه!؟(تعجب)
کوک : آ...آها ، خب...آ..آره ؛ حقیقتا دلم نمیخواد کسی از این خواب بیدارم کنه(آروم)
ته : ببینمت(بم)
در جوابش فقط سکوت کردم
چیزی نگفتم که دوباره تکرار کرد ؛ آخه خب من چجوری تو چشمات نگا کنممم
ته : گفتم ببینمت(جدی و بم)
سرم رو آروم و با خجالت بالا آوردم ؛ همش سعی میکردم نگاهم رو ازش بدزدم
ته : ازت اجازه میخوام.
کوک : چ...چی!؟
ته : برای این کارم ازت اجازه میخوام
کوک : ک...کدوم کار!!؟
ته : تو...فقط بگو اجازه اشو میدی یا نه!
هیچی نگفتم. منو از خودش جدا کرد و روم خیمه زد ..
با تعجب نگاهش میکردم و منتظر بودم ببینم چیکار میکنه
آروم آروم سرش پایین تر اومد . نمیدونستم چیکار کنم. انگار استرس و تعجبم رو دیده بود
فقط بوسه ای به پیشونیم زد و با لبخند نگام کرد
من عاشق این شخصیت بودم . من وابسته این تهیونگ بودم
شیطونیم گل کرده بود. حالا که مال منی...
ببخشید پارت کوتاهی بود.
اهم اهم 😑
من واقعا راضی نیستم ... ۱۵۹ نفر فقط فالوم کردن 😐😐😐😐😐😐😐
تازه از این ۱۵۹ نفر ، به زور ۱۸ نفر هم نمیشین که لایک و کامنت میزارین
این وضعیت درست نیست . این وضعیت زشتههههه . مستهجنهههههههه .
ولی واقعا از اونایی که همیشه و همیشه لایک و کامنت میزارن ممنونممممممممم 🫂✨
ویو کوک
بوی بدنش بهترین عطر زندگیم ، چشماش بهترین رنگ دنیام و عشقش مهم ترین تکه وجودم بود.
من این پسر رو میپرستیدم ؛ جوری که الان حاضر نیستم حتی یک شب ازش دور بمونم
اشکام بی اختیار گونه ام رو می سوزوندن و بغض بی دلیلی گلوم رو چنگ میزد.
کوک : دوست دارم تهیونگا...قسم میخورم با تمام وجودم عاشقتم(بغض و آروم)
حس لباش روی پیشونیم برای اولین بار چیزی جز آرامش و خوشحالی القا نمیکرد.
کوک : من زندگیم رو اولین بار تو چشمات دیدم. هرگز این زندگی زیبا و بی نقص رو ترک نخواهم کرد.(آروم)
ته : و من اولین بار در تمام عمرم حس کردم زنده ام. قسم به بند بند وجودت هرگز از دستت نمیدم ماه من(بم)
تمام القابی که بهم میداد رو دوست داشتم.
سرم رو بالا گرفتم و تو صورتش نگاه کردم
هنوزم ازش خجالت میکشیدم. بوسه ای به گردنش زدم و بیشتر به خودم چسبوندمش
صدای خنده های ریز ریزش میشنیدم
ته : فکر نمیکردم انقدر رمانتیک باشی(آروم)
کوک : پس کجاشو دیدی مستر(پوزخند)
ته : او...مستر!؟(تک خنده)
کوک : بله ƪ(˘⌣˘)ʃ
ته : کوک؟
کوک : جا....بله!؟(خجالت)
ته : چی میخواستی بگی!؟(تک خنده)
راستش خجالت میکشیدم بهش بگم جانم.
خیلی زود بود تا عادت کنم... هنوزم باورم نمیشه
انگاری که یه خوابه. فکرم رو ناخودآگاه بلند گفتم
کوک : انگاری یه خوابه(آروم)
ته : چی!!؟(تعجب)
کوک : چ....چی؟!
ته : الان....گفتی که انگاری..یه خوابه!؟(تعجب)
کوک : آ...آها ، خب...آ..آره ؛ حقیقتا دلم نمیخواد کسی از این خواب بیدارم کنه(آروم)
ته : ببینمت(بم)
در جوابش فقط سکوت کردم
چیزی نگفتم که دوباره تکرار کرد ؛ آخه خب من چجوری تو چشمات نگا کنممم
ته : گفتم ببینمت(جدی و بم)
سرم رو آروم و با خجالت بالا آوردم ؛ همش سعی میکردم نگاهم رو ازش بدزدم
ته : ازت اجازه میخوام.
کوک : چ...چی!؟
ته : برای این کارم ازت اجازه میخوام
کوک : ک...کدوم کار!!؟
ته : تو...فقط بگو اجازه اشو میدی یا نه!
هیچی نگفتم. منو از خودش جدا کرد و روم خیمه زد ..
با تعجب نگاهش میکردم و منتظر بودم ببینم چیکار میکنه
آروم آروم سرش پایین تر اومد . نمیدونستم چیکار کنم. انگار استرس و تعجبم رو دیده بود
فقط بوسه ای به پیشونیم زد و با لبخند نگام کرد
من عاشق این شخصیت بودم . من وابسته این تهیونگ بودم
شیطونیم گل کرده بود. حالا که مال منی...
ببخشید پارت کوتاهی بود.
اهم اهم 😑
من واقعا راضی نیستم ... ۱۵۹ نفر فقط فالوم کردن 😐😐😐😐😐😐😐
تازه از این ۱۵۹ نفر ، به زور ۱۸ نفر هم نمیشین که لایک و کامنت میزارین
این وضعیت درست نیست . این وضعیت زشتههههه . مستهجنهههههههه .
ولی واقعا از اونایی که همیشه و همیشه لایک و کامنت میزارن ممنونممممممممم 🫂✨
۳.۹k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.