پارت ۳۰
از سینه هات دلکند و گذاشتت رو صندلی شاگرد، استارت زد و شروع به حرکت کرد با بهت بهش خیره شدی و شروع کردی به جیغ زدن
ات. و... ولم کن... من نمیخوام بیام... ولم کنن
آرمین. هیییسسس... آروم باش پیش خودم جات امن تره
ات. اره راست میگی خیلی امنه، انقدر امنه که باید ترسه اینو داشته باشم هر دیقه با کی تریسام بزنم
آرمین. بس کن باشه؟؟ فقط بس کن و ساکت باش
ناچار از وضعیت پیش اومده به صندلی چسبیدی و اخماتو توهم فرو کردی بعد از گذروندن چند تا چراغ قرمز پشت سر هم به خونش رسید.
ات. و... ولم کن... من نمیخوام بیام... ولم کنن
آرمین. هیییسسس... آروم باش پیش خودم جات امن تره
ات. اره راست میگی خیلی امنه، انقدر امنه که باید ترسه اینو داشته باشم هر دیقه با کی تریسام بزنم
آرمین. بس کن باشه؟؟ فقط بس کن و ساکت باش
ناچار از وضعیت پیش اومده به صندلی چسبیدی و اخماتو توهم فرو کردی بعد از گذروندن چند تا چراغ قرمز پشت سر هم به خونش رسید.
۷۷۵
۱۵ دی ۱۴۰۳