❤دوست دارم❤ فیک تهیونگ❤(28)
اون سوپ: باشه باشه... بسه خسته شدم گوششو گرفتم و یکم پی چوندم من:که خیلی کمه.... اوفففف اون سوپ اون سوپ:اخ... چیز میشه ولم کنی من برم ولش کردم بعد بغلم کرد خیلی دلم براش تنگ شده بود اون سوپ: اجی... من:اون سوپپپپپپپ اون سوپ:باشه ا/ت ؟ من:چیه؟ اون سوپ: بنظرت مامان خیلی از دستم اعصبانیه من:چرا اعصبانی باشه؟ اون سوپ:اخه خیلی وقته نبودم .... تازشم خدا می دونه اگه بیاد چکارم می کنه من:مامان که نمی دونه تو اومدی برو سوپرایزش کن اون سوپ: مامان می دونه الان دارن میان اینجا من:چییییی؟ اون سوپ: دختر تو هنوزم جیغ جیغویی اه من:اون سوپ خفت می کنم مامان هردومون رو میکشه اون سوپ:چرا؟ من: چون منم چند هفتس نرفتم پیششون اون سوپ: من امریکا بودم تو دیگه چرا نرفتی پیش مامان بابا؟ من:خوب منم کار داشتم من که مثل تو بیکار نیستم اون سوپ:چند بار بهت بگم بابا من برای درسم رفتم من:اوفففف ولش کن... خوب خوب داداش گلم چخبرا؟ اونجا چیکارا می کردی؟ دوست دختر چی؟ اون سوپ: اخه خواهر خلم من اونجا برای درس رفتم حوصله دوست دختر نداشتم من:خاک تو سر هر خونت کنن... خوب منم درس خوندم اون سوپ:حالا یه دوست پسر داشتی که اونم رفت بعدش مثل همین شکست عشقی خورده ها نشستی پای درست نه من نمی خوام مثل تو باشم من:هوی اون سوپ مگه من چمه؟ اون سوپ:هیچی مثل تو عاشق یکی بشم بعد شکست عشقی بخورم بعد هم بشینم گریه کنم من: یک من گریه نکردم دو خیلی پرو رو شدی سه اصلا به من چه تو اسکلی اون سوپ:عه پس به من میگی اسکل بزار مامان بیاد من:ایششش بچه کوچولو
۲۳.۹k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.