☆مرگ یا عشق☆ part¹³
همه بلند شدنو برامون دست زدم منم ا.تو بلند کردمو پیشونیشو بوسیدم اونم منو شل بغل کرد
ویو ا.ت
رفت دستشویی و اومد و بهم پیشنهاد داد من اول یکم مکث کردم ولی بعدش یادم افتاد که بخاطر جونمه پس نقش بازی کردم و جواب مثبت بش دادم
اونم منو بغل کردو بوسید (پیشونیمو)
بعد سوار ماشین شدیم که مامان کوک زنگ زد بهش نمیدونم چی گف ولی کوک یکم ناراحت و عصبی شد
ویو کوک
سوار ماشین شدیم که مادرم زنگ زدو گفت
مکالمه
♧♧
م.ک:سلام پسرم
کوک:سلام مامان
م.ک:باید از اینور اونور بشنوم که داری ازدواج میکنی
کوک:خب چیزه ......
م.ک:ببین پس فردا عروسی میکنی فهمیدی
کوک:خب باشه
م.ک:حالا عروسم کی هست
کوک:تو نمیشناسی اسمش ا.ته
م.ک:آها حالا دختر خوبی هست
کوک:اره اون فوقالعادست
م.ک:امید وارم همینطور باشه
کوک:اوهوم خب دیگه کار نداری
م.ک:نه کاری ندارم فقط فردا برین خریدا
کوک:اوهوم باشه
م.ک:خب ببین بعداز عروسی من کلی نوه میخوام کوک:مامان*عصبی
م.ک:چیه
کوک:هیچی خدافظ *تند
♧♧
پایان مکالمه
ویو ا.ت
رفت دستشویی و اومد و بهم پیشنهاد داد من اول یکم مکث کردم ولی بعدش یادم افتاد که بخاطر جونمه پس نقش بازی کردم و جواب مثبت بش دادم
اونم منو بغل کردو بوسید (پیشونیمو)
بعد سوار ماشین شدیم که مامان کوک زنگ زد بهش نمیدونم چی گف ولی کوک یکم ناراحت و عصبی شد
ویو کوک
سوار ماشین شدیم که مادرم زنگ زدو گفت
مکالمه
♧♧
م.ک:سلام پسرم
کوک:سلام مامان
م.ک:باید از اینور اونور بشنوم که داری ازدواج میکنی
کوک:خب چیزه ......
م.ک:ببین پس فردا عروسی میکنی فهمیدی
کوک:خب باشه
م.ک:حالا عروسم کی هست
کوک:تو نمیشناسی اسمش ا.ته
م.ک:آها حالا دختر خوبی هست
کوک:اره اون فوقالعادست
م.ک:امید وارم همینطور باشه
کوک:اوهوم خب دیگه کار نداری
م.ک:نه کاری ندارم فقط فردا برین خریدا
کوک:اوهوم باشه
م.ک:خب ببین بعداز عروسی من کلی نوه میخوام کوک:مامان*عصبی
م.ک:چیه
کوک:هیچی خدافظ *تند
♧♧
پایان مکالمه
۵.۰k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.