卩卂尺ㄒ29(ادامه پارت قبل)
این قسمت اسماته
اگه مشکلی داری نخون یا به خودم بگو پاکش میکنم
پاچه خوار نباش
گفتم:چییی؟....منو میخوای؟
گفت:ارع ....فقط تورو ...دوست دارم تا شب صدای ناله هاتو در گوشم بشنوم ...جوری که التماسم میکنی رو میخوام ....میخوام کمرمو چنگ بزنی و در گوشم گریه کنی فقط اینو میخوام
خواستم چیزی بگم که لب شو کوبید به لبم خیلی از حرکتش جا خوردم ولی خودمم باهاش همکاری کردم چون تحریک کننده داشت اثرش بیشتر میشد
کوک دوطرف رونمو گرفت و بلندم کرد رفتم سمت گردنش و کی .س مارک گذاشتم ....دوباره بگشتم رو صورتش و به چشاش نگاهکردم ...دوباره لبش.و بوس.یدم
همنجور که کوک بغلم کرده بود بردتم بالا دم در اتاق وایساد گفت:در اتاق رو باز کن
در اتاق رو باز کردم و رفت تو داشتیم همینجور همو میبوسیدیم برعکس شد و نشست رو تخت
بافتی که تنش بود رو دراوردم و پرت کردم اون طرف ..جامون رو عوض کرد
دورس منو دراورد روم خی..مه زد و کمرمو داد بالا و قزن سوتینمو باز کرد سوتینمو پرت کرد اونطرف و به سین.ه هام خیره شد
بهشون حمله بر شد و یکی توی دستش بود و اونیکی رو داشت کبود میکرد ...همش ناله میکردم ...اروم اروم رفت پایین و دکمه شلوارمو باز کرد و بعد درش اورد بعد شورتمو دراورد و بعد پوص.ممو میخورد ...کامل خیس شده بودم ..میخواستم کام شم که کوک زیر دلمو نیشگون گرفت و گفت:نه الان وقتش نیست
کام نشدم ولی خیلی بیشتر از قبل تحریک شده بودم
کوک اومد بالا و دوباره لبشو بین لبم جا داد و میک میزد
بلند شد شلوار و باک.سرشو باهم در اورد از دیدن د.کش خشکم زد ...خیلی بزرگ تر از قبل شده بود ....نمیتونستم اینو توی خودم تحمل کنم
گفتم:وای کوک من نمیتونم ...خیلی بزرگ تر از قبل شده
پاهامو به هم بستم
کوک به طرز وحشیانه ای اومد روم و پاهام رو ازهم باز کرد و بدون هیچ مقدمه ای وارد...م کرد بدون اینکه بذاره عادت کنم تا ت..ه رفت
کوک گفت:عاح...بیب..چرا اینقدر تن..گ شدی ؟....بعد از من با هیچکس نخوابیدی؟
یه جیغ بلند کشیدم و گفتم:عاحححح....درد داره...نه من به هیچ عنوان.....عاحححح....به هیچ عنوان به تو خیانت ...نمکردم ...و...عاححح...نمیکنم
کوک یه لبخند رضایت زد و در گوشم گفت:من دقیقا همینو میخوام
نمیخواستم نا..له کنم ولی اینقدر تح...ریک شده بودم که نتونستم جلوی خودمو بگیرم
پشت هم در گوشش ن...اله یکردم و کمرش رو .چن..گ مینداختم بعد از ربع ساعت اونم نا ..له های مردونش رو شروع کرد و باهم نا..له میکردیم ...تند تند تل..مبه میزد و منم داشتم اشک میریختم
بالاخره نقطه حساسم رو پیدا کرد و ض..ربه میزد
اشکام رو پاک کردم و با صدای هات در گوشش گفتم:عاحححح...د..دی همینجاستتت...تروخدا...تند تر ...عاحح
کوک گفت:چیشد بیب؟....خوشت اومد....افرین...التماسم کن ...التماسم کن تا اب..ت رو بیارم
با صدای هات گفتم:عاحح...د..دی التماست میکنم....ازت خواهش میکنم ...تندتر برام بک..وب
کوک گفت:مگه میشه بهت نه بگم؟هوم؟...امشب از دل درد خوابت نمیبره ها ..مطمئنی؟
در حالی که چشمام داشت به سمت بالا از ل .ذت حرکت میکرد گفتم:ارزشش رو داره د..دی تند تر
گفت:حتما بیب
حرکتش رو تند تر کرد اتاق پر شده بود از ناله های لذ..ت بخش
بعد از 3 راند ازم دست کشید..هردومون خیس عرق بودیم .....کوک ازم بیرون کشید .غلتید اون طرف تخت و منو توی بغلش کشوند چشاش بسته بود و نفس نفس میزد
با هِس هِس زنان و چشای بسته گفتم:تو ...کارت ..خیلی بهتر..از قبل شده......بود ....بعد از من....با چند نفر خوابیدی؟
گفت:این ...چ سوالیه که میپرسی؟
گفتم:جواب بده
گفت:سر مستی با چند نفر خوابیدم..چطور؟
گفتم:هیچی....فقط یه چیزی...این اتفاقی که الان افتاد رو فراموش کن ...فکر کن اصلا نیوفتاده .....من میرم خونه ی بابام
دستش رو از دور شونم برداشتم و دستمو دراز کردم تا از کنارش دستمال بردارم
متوجه این شدم که کوک بهم خیره شده چون بدنامو به هم چسبیده بود دستمال رو برداشتم و خواستم از روش برم کناره که...
اگه مشکلی داری نخون یا به خودم بگو پاکش میکنم
پاچه خوار نباش
گفتم:چییی؟....منو میخوای؟
گفت:ارع ....فقط تورو ...دوست دارم تا شب صدای ناله هاتو در گوشم بشنوم ...جوری که التماسم میکنی رو میخوام ....میخوام کمرمو چنگ بزنی و در گوشم گریه کنی فقط اینو میخوام
خواستم چیزی بگم که لب شو کوبید به لبم خیلی از حرکتش جا خوردم ولی خودمم باهاش همکاری کردم چون تحریک کننده داشت اثرش بیشتر میشد
کوک دوطرف رونمو گرفت و بلندم کرد رفتم سمت گردنش و کی .س مارک گذاشتم ....دوباره بگشتم رو صورتش و به چشاش نگاهکردم ...دوباره لبش.و بوس.یدم
همنجور که کوک بغلم کرده بود بردتم بالا دم در اتاق وایساد گفت:در اتاق رو باز کن
در اتاق رو باز کردم و رفت تو داشتیم همینجور همو میبوسیدیم برعکس شد و نشست رو تخت
بافتی که تنش بود رو دراوردم و پرت کردم اون طرف ..جامون رو عوض کرد
دورس منو دراورد روم خی..مه زد و کمرمو داد بالا و قزن سوتینمو باز کرد سوتینمو پرت کرد اونطرف و به سین.ه هام خیره شد
بهشون حمله بر شد و یکی توی دستش بود و اونیکی رو داشت کبود میکرد ...همش ناله میکردم ...اروم اروم رفت پایین و دکمه شلوارمو باز کرد و بعد درش اورد بعد شورتمو دراورد و بعد پوص.ممو میخورد ...کامل خیس شده بودم ..میخواستم کام شم که کوک زیر دلمو نیشگون گرفت و گفت:نه الان وقتش نیست
کام نشدم ولی خیلی بیشتر از قبل تحریک شده بودم
کوک اومد بالا و دوباره لبشو بین لبم جا داد و میک میزد
بلند شد شلوار و باک.سرشو باهم در اورد از دیدن د.کش خشکم زد ...خیلی بزرگ تر از قبل شده بود ....نمیتونستم اینو توی خودم تحمل کنم
گفتم:وای کوک من نمیتونم ...خیلی بزرگ تر از قبل شده
پاهامو به هم بستم
کوک به طرز وحشیانه ای اومد روم و پاهام رو ازهم باز کرد و بدون هیچ مقدمه ای وارد...م کرد بدون اینکه بذاره عادت کنم تا ت..ه رفت
کوک گفت:عاح...بیب..چرا اینقدر تن..گ شدی ؟....بعد از من با هیچکس نخوابیدی؟
یه جیغ بلند کشیدم و گفتم:عاحححح....درد داره...نه من به هیچ عنوان.....عاحححح....به هیچ عنوان به تو خیانت ...نمکردم ...و...عاححح...نمیکنم
کوک یه لبخند رضایت زد و در گوشم گفت:من دقیقا همینو میخوام
نمیخواستم نا..له کنم ولی اینقدر تح...ریک شده بودم که نتونستم جلوی خودمو بگیرم
پشت هم در گوشش ن...اله یکردم و کمرش رو .چن..گ مینداختم بعد از ربع ساعت اونم نا ..له های مردونش رو شروع کرد و باهم نا..له میکردیم ...تند تند تل..مبه میزد و منم داشتم اشک میریختم
بالاخره نقطه حساسم رو پیدا کرد و ض..ربه میزد
اشکام رو پاک کردم و با صدای هات در گوشش گفتم:عاحححح...د..دی همینجاستتت...تروخدا...تند تر ...عاحح
کوک گفت:چیشد بیب؟....خوشت اومد....افرین...التماسم کن ...التماسم کن تا اب..ت رو بیارم
با صدای هات گفتم:عاحح...د..دی التماست میکنم....ازت خواهش میکنم ...تندتر برام بک..وب
کوک گفت:مگه میشه بهت نه بگم؟هوم؟...امشب از دل درد خوابت نمیبره ها ..مطمئنی؟
در حالی که چشمام داشت به سمت بالا از ل .ذت حرکت میکرد گفتم:ارزشش رو داره د..دی تند تر
گفت:حتما بیب
حرکتش رو تند تر کرد اتاق پر شده بود از ناله های لذ..ت بخش
بعد از 3 راند ازم دست کشید..هردومون خیس عرق بودیم .....کوک ازم بیرون کشید .غلتید اون طرف تخت و منو توی بغلش کشوند چشاش بسته بود و نفس نفس میزد
با هِس هِس زنان و چشای بسته گفتم:تو ...کارت ..خیلی بهتر..از قبل شده......بود ....بعد از من....با چند نفر خوابیدی؟
گفت:این ...چ سوالیه که میپرسی؟
گفتم:جواب بده
گفت:سر مستی با چند نفر خوابیدم..چطور؟
گفتم:هیچی....فقط یه چیزی...این اتفاقی که الان افتاد رو فراموش کن ...فکر کن اصلا نیوفتاده .....من میرم خونه ی بابام
دستش رو از دور شونم برداشتم و دستمو دراز کردم تا از کنارش دستمال بردارم
متوجه این شدم که کوک بهم خیره شده چون بدنامو به هم چسبیده بود دستمال رو برداشتم و خواستم از روش برم کناره که...
۱.۲k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.