جادوگرسیاه وعشق❤️🖤پارت۸
هیرا وارد دانشگاه شود.
هیرا: امروز چرا یه چیزی عجیب ی رو اینجا حس میکونم
وارد کلاس درس شود ولی هیچ کسی نبود.
هیرا:عجیبی چرا کسی نیست .
رفت روی صندلی نشست منتظره بقیه بود .
نگاهی به لباسش کرد یکی از دکمه ی پیراهنش نبود
هیرا:وای خدا الان اینو چی کارش کونم .
داشت باخودش حرف میزد که یه دفه همه ی بچه ها اومد توی کلاس توی دست هاشون بادکنک های که از آب پر شودبودن بود جونگکوک اومد توی کلاس بعد با صدای بلند گفت بزنیدش همه بادکنک رو پرت کردن سمت هیرا .
هیرا:دارن چه غلطی میکونین؟بسته کونین
هیرا رو کاملن خیس کردن جونگکوک وقتی دیدکه هیرا کامل خیس شود برو به پچه ها کرد گفت
:بسته همه بست کردن هیرا مثل موش آب کشیده شود بود.
لباس سفیدش خیس بود و بدن جذابش به راحت دیده میشود باموهای خیس خیلی جذاب شدبود .
جونگکوک داشت نگاهش میکرد یه جورهای مهفه جذابیت هیرا شدبود.
جونگکوک:وای تالان دقت نکرد بودم چقدر دختر خوشگلیه با لباس سفید خیسش خیلی جذاب شود
وای دارم چی کار میکونم من چه مرگم شود پسر داری چه غلطی میکونی به خودت بیا.
هیرا:جونگکوک عوضی خودم میکشمت پسر عوضی
یه دفه یه پسر خوشتیپ وارد کلاس شود اون جیمین بود هیرا رو که دید اون شناخت به طرفش دوید
هیرا خودتی ؟
هیرا:جیمین توی ؟
.جیمین دید هیرا لباسش خیس بدنش به راحتی دیده میشه ژاکت شو درآورد انداخت روی شونه های هیرا
جیمین:حالت خوبه .
هیرا:آره خوبم.
جیمین:ببینم کار کی بود؟
هیرا:ولش کون چیزی مهم نیست فقط یه کمی خیس شودم میرم دستشویی لباسمو خشک کونم .
جیمین:گفت ببینن اگه کسی باز اذیتش کون با من طرفه فهمیدین.
جونگکوک:ببینم تو کی هستی؟ تو چی کارشی اینجا جدیدی .
جیمین:ربطی به تو نداره من کی هستم اگه باز اذیتش کونی خودم میکشمت.
شوگا به جونگکوک گفت دادش ولش بعدن احساسشون میرسیم استادداره میاد .
هیرا توی دستشویی داشت لباسشو خشک میکرد که یه دفه صدای در اومد.
هیرا:کی کسی اون جاست ؟
که یهو شوگا رو دیده.
هیرا:اینجا دستشویی دخترهاست اینجا چه غلطی میکونی ؟
شوگا:روز اولی که دیدمت یه چیزی عجیبی تو ی تو دیدم یه ماه که زیره نظرداشتمت که امروز شکی که داشتم دورست از آب دراومد تو یه جادوگرسیاهی اره هستی
میدونی منم یه جادوگرم.
یه جادوگر خاکستری من خیلی از تو قوای ترم دیگه باید از من بترسی.
هیرا:پس تو یه جادوگر خاکستری هستی برای همین این قدر بدجنسی هستی
شوگا:فلان خدافظ بعدن میبینمت راستی برات یه تلسم بدشانسی گذاشتم باش خوش باشی .
هیرا:پسر عوضی.
هیرا بابدبختی لباسشو خشک کرد رفت سر کلاس بعد از کلاس وقت ناهار شود هیرا رفت توی غذا خوری سر یه میز نشست جیمین اومد سر میز ش گفت میتونم بشینم؟
هیرا: امروز چرا یه چیزی عجیب ی رو اینجا حس میکونم
وارد کلاس درس شود ولی هیچ کسی نبود.
هیرا:عجیبی چرا کسی نیست .
رفت روی صندلی نشست منتظره بقیه بود .
نگاهی به لباسش کرد یکی از دکمه ی پیراهنش نبود
هیرا:وای خدا الان اینو چی کارش کونم .
داشت باخودش حرف میزد که یه دفه همه ی بچه ها اومد توی کلاس توی دست هاشون بادکنک های که از آب پر شودبودن بود جونگکوک اومد توی کلاس بعد با صدای بلند گفت بزنیدش همه بادکنک رو پرت کردن سمت هیرا .
هیرا:دارن چه غلطی میکونین؟بسته کونین
هیرا رو کاملن خیس کردن جونگکوک وقتی دیدکه هیرا کامل خیس شود برو به پچه ها کرد گفت
:بسته همه بست کردن هیرا مثل موش آب کشیده شود بود.
لباس سفیدش خیس بود و بدن جذابش به راحت دیده میشود باموهای خیس خیلی جذاب شدبود .
جونگکوک داشت نگاهش میکرد یه جورهای مهفه جذابیت هیرا شدبود.
جونگکوک:وای تالان دقت نکرد بودم چقدر دختر خوشگلیه با لباس سفید خیسش خیلی جذاب شود
وای دارم چی کار میکونم من چه مرگم شود پسر داری چه غلطی میکونی به خودت بیا.
هیرا:جونگکوک عوضی خودم میکشمت پسر عوضی
یه دفه یه پسر خوشتیپ وارد کلاس شود اون جیمین بود هیرا رو که دید اون شناخت به طرفش دوید
هیرا خودتی ؟
هیرا:جیمین توی ؟
.جیمین دید هیرا لباسش خیس بدنش به راحتی دیده میشه ژاکت شو درآورد انداخت روی شونه های هیرا
جیمین:حالت خوبه .
هیرا:آره خوبم.
جیمین:ببینم کار کی بود؟
هیرا:ولش کون چیزی مهم نیست فقط یه کمی خیس شودم میرم دستشویی لباسمو خشک کونم .
جیمین:گفت ببینن اگه کسی باز اذیتش کون با من طرفه فهمیدین.
جونگکوک:ببینم تو کی هستی؟ تو چی کارشی اینجا جدیدی .
جیمین:ربطی به تو نداره من کی هستم اگه باز اذیتش کونی خودم میکشمت.
شوگا به جونگکوک گفت دادش ولش بعدن احساسشون میرسیم استادداره میاد .
هیرا توی دستشویی داشت لباسشو خشک میکرد که یه دفه صدای در اومد.
هیرا:کی کسی اون جاست ؟
که یهو شوگا رو دیده.
هیرا:اینجا دستشویی دخترهاست اینجا چه غلطی میکونی ؟
شوگا:روز اولی که دیدمت یه چیزی عجیبی تو ی تو دیدم یه ماه که زیره نظرداشتمت که امروز شکی که داشتم دورست از آب دراومد تو یه جادوگرسیاهی اره هستی
میدونی منم یه جادوگرم.
یه جادوگر خاکستری من خیلی از تو قوای ترم دیگه باید از من بترسی.
هیرا:پس تو یه جادوگر خاکستری هستی برای همین این قدر بدجنسی هستی
شوگا:فلان خدافظ بعدن میبینمت راستی برات یه تلسم بدشانسی گذاشتم باش خوش باشی .
هیرا:پسر عوضی.
هیرا بابدبختی لباسشو خشک کرد رفت سر کلاس بعد از کلاس وقت ناهار شود هیرا رفت توی غذا خوری سر یه میز نشست جیمین اومد سر میز ش گفت میتونم بشینم؟
۱۵.۹k
۱۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.