vorld love پارت ⁴
ویو کوک:
وقتی ته اون [👩] رو [🫂] کرد
نمیدونم ولی خیلی حسودیم شد
اهمیت ندادم و بی توجه از جلوشون رد شدم رفتم توی اتاق کارم
یه لینک امده بود رفتم توش ک
نوشته بود فردا ساعت 4 برم به...
.
.
ویو ا/ت:
از اون پسره ک [🫂] کرد خیلی خوشم امد
انگار اون یکی یکم بی احساسه هیچی نگفت و رفت..
ا/ت. میتونم اسمت رو بدونم؟!
ته. چرا ک نه عزیزم من کیم تهیونگ هستم..
ا/ت. خوشبختم تهیونگ منم مین ا/ت هستم
ته. خوشبختم گلم
.
.
ویو ته :
از ا/ت خیلی خوشم میاد
باهم رفتیم توی اشپزخونه و برای خودمون شروع کردیم به درست کردن غذا
.
.
( ویو نویسنده : ببینید عخشام
ته نسبت به کوک خیلی مهربون تره
ولی کوک یکم بی احساس و سرد و مغروره)
.
.
ویو کوک:
رفتم پایین دیدم ته و ا/ت دارن باهم شام درست میکنن دست ته رو گرفتم و بردمش سمت حیاط
کوک. چیه تا دیدیش باهاش گرم گرفتی..؟
ته. کوک چته! مگه چیه چیکارم داری..؟!
کوک. هیچی ولی یادت نره منم هستم..
(رفت)
.
.
ویو ا/ت:
داشتیم شام درست می کردیم ک کوک امد سمت ته و دستشو گرفت و برد سمت حیاط
بعد ⁵ مین ته برگشت و کوک هم رفت بالا
ته امد یکم ناراحت بود..
.
.
ویو ته:
رفتم پیش ا/ت و باهم شروع کردیم به خوردن غذا
همش توی فکر بودم ک کوک ازم ا/ت رو نگیره
.
.
`فلش نکست به فردا ساعت 4`
.
.
ویو کوک:
اماده شدم به بادیگارد هام گفتم حواسشون به ا/ت باشه
با خودم دو تا بادیگارد بردم
وقتی رسیدم دیدم جیمین اونجاست
رفتم سمتش..
جیمین. به به اقای جئون
کوک. چیکارم داری پارک؟!
جیمین. ا/ت کجاااست`داد`
کوک. تو چیکار داری ک کجاست؟!
.
.
ویو کوک:
داشتیم حرف میزدیم ک بادیگارد گفت دارن حمله میکنن بهمون سریع تفنگ رو در اوردم و زدم به مغز بادیگاردش
.
.
ویو ا/ت:
ته گفت ک با هم بریم یکم پارک و بستنی بخوریم
اماده شدم سوار ماشین شدیم حرکت کردیم
سمت پارک ته تا رفت بستنی بگیره دیدم...
.
.
.
.
خماری😂
شرط: 35 لایک:)
مرسییی بابت حمایت هاتون عخشام
اگر میتونید شاتم کنید و بنویسید
2 بک میده:)
شاتم کردید دایرکت بگید شاتتون میکنم نفسام🤍🥺
وقتی ته اون [👩] رو [🫂] کرد
نمیدونم ولی خیلی حسودیم شد
اهمیت ندادم و بی توجه از جلوشون رد شدم رفتم توی اتاق کارم
یه لینک امده بود رفتم توش ک
نوشته بود فردا ساعت 4 برم به...
.
.
ویو ا/ت:
از اون پسره ک [🫂] کرد خیلی خوشم امد
انگار اون یکی یکم بی احساسه هیچی نگفت و رفت..
ا/ت. میتونم اسمت رو بدونم؟!
ته. چرا ک نه عزیزم من کیم تهیونگ هستم..
ا/ت. خوشبختم تهیونگ منم مین ا/ت هستم
ته. خوشبختم گلم
.
.
ویو ته :
از ا/ت خیلی خوشم میاد
باهم رفتیم توی اشپزخونه و برای خودمون شروع کردیم به درست کردن غذا
.
.
( ویو نویسنده : ببینید عخشام
ته نسبت به کوک خیلی مهربون تره
ولی کوک یکم بی احساس و سرد و مغروره)
.
.
ویو کوک:
رفتم پایین دیدم ته و ا/ت دارن باهم شام درست میکنن دست ته رو گرفتم و بردمش سمت حیاط
کوک. چیه تا دیدیش باهاش گرم گرفتی..؟
ته. کوک چته! مگه چیه چیکارم داری..؟!
کوک. هیچی ولی یادت نره منم هستم..
(رفت)
.
.
ویو ا/ت:
داشتیم شام درست می کردیم ک کوک امد سمت ته و دستشو گرفت و برد سمت حیاط
بعد ⁵ مین ته برگشت و کوک هم رفت بالا
ته امد یکم ناراحت بود..
.
.
ویو ته:
رفتم پیش ا/ت و باهم شروع کردیم به خوردن غذا
همش توی فکر بودم ک کوک ازم ا/ت رو نگیره
.
.
`فلش نکست به فردا ساعت 4`
.
.
ویو کوک:
اماده شدم به بادیگارد هام گفتم حواسشون به ا/ت باشه
با خودم دو تا بادیگارد بردم
وقتی رسیدم دیدم جیمین اونجاست
رفتم سمتش..
جیمین. به به اقای جئون
کوک. چیکارم داری پارک؟!
جیمین. ا/ت کجاااست`داد`
کوک. تو چیکار داری ک کجاست؟!
.
.
ویو کوک:
داشتیم حرف میزدیم ک بادیگارد گفت دارن حمله میکنن بهمون سریع تفنگ رو در اوردم و زدم به مغز بادیگاردش
.
.
ویو ا/ت:
ته گفت ک با هم بریم یکم پارک و بستنی بخوریم
اماده شدم سوار ماشین شدیم حرکت کردیم
سمت پارک ته تا رفت بستنی بگیره دیدم...
.
.
.
.
خماری😂
شرط: 35 لایک:)
مرسییی بابت حمایت هاتون عخشام
اگر میتونید شاتم کنید و بنویسید
2 بک میده:)
شاتم کردید دایرکت بگید شاتتون میکنم نفسام🤍🥺
۵۷.۸k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.