فیک کوک ( جدایی ناپذیر) پارت ۲۱
از زبان ا/ت
گفتم : چیزی...میخواستین
گفت : من چند ماه پیش عکس و خبرای اینکه داری با جونگ کوک قرار میزاری رو خوندم پس واقعاً حقیقت داره که همچین دختری اینجا هست...از این به بعد قراره کلی باهم حال کنیم ا/ت جون
وات اسمم میدونه برگشت و رفت پشته سرش گفتم : ماره موزی اصلا روباه مکار
برگشت سمتم و گفت : چیزی گفتی عزیزم گفتم : نه چی باید میگفتم..هیچی
رفتم اتاق جونگ کوک تا ببینم حالش چطوره
رفتم توی اتاق جلوی پنجره بود گفتم : جونگ کوک حالت خوبه؟
برگشت و گفت : اوهوم خوبم نگران نباش
گفتم : باشه اومده بودم ببینم چطوری خیالم راحت شد من برم
گفت : یه لحظه صبر کن...
وایستادم گفت : از این نیسو دور بمون خیلی آدم بد ذاتی هست..ممکنه هر لحظه زهرش رو پخش کنه گفتم : باشه خودم پیش بینی کرده بودم چه روباه مکاری هست بگذریم من رفتم فعلا
اومدم از اتاقش بیرون رفتم پیشه خواهرم با اعصبانیت داشت کار میکرد آروم صداش کردم گفتم : ا/نی حالت خوبه گفت : دارم از اعصبانیت منفجر میشم گفتم : چرا کی اعصبانیت کرده ؟ گفت : مگه نمیبینی نیسو رو دوست دختره قبلی رییس تهیونگ
گفتم : وا تو بخاطر اون اعصبانی هستی ول کن ارزش اعصبانیت تو رو نداره
گفت : آخه... گفتم : ا/نی تو مگه تهیونگ رو نمیخوای گفت : آره گفتم : پس کنارش بمون و با همه مشکلات بجنگ
گفت : راست میگی عقب نمیکشم
بهش یه چشمک زدم و رفتم سمته کارم
( دو هفته بعد)
از زبان ا/ت
از موقعی که نیسو اومده کارامون به هم ریخته این زنیکه اصلا پا قدم خوبی نداره
امروزم قراره جیهو به نمایندگی از شرکتی که باهاش کار میکنیم بیاد وای دیگه حوصله اونو ندارم
هممون منتظره جیهو بودیم بیاد تا جلسه رو شروع کنیم خانم معلوم نیست کجاست
بالاخره بعده کلی منتظر موندن اومد اول از همه با نیسو دست داد (( از زبان نویسنده : نیسو و جیهو باهم همدست هستن نیسو قراره به جیهو کمک کنه تا ا/ت رو از چشم کوک بندازه و جیهو هم قراره به نیسو کمک کنه تا شرکت نابود بشه ))
بعد از اینکه نشست جونگ کوک گفت : میتونیم شروع کنیم
شروع کردیم
جونگ کوک گفت : خب شرکتمون در حال حاضر با در رقابت خیلی بزرگی هست اگر توی این رقابت شکست بخوریم سخته که بخوایم شرکت رو سره پا نگه داریم
نیسو با خونسردی کامل گفت : درسته پس باید همگی پروژه هایی که چند روزه داریم روشون کار میکنیم رو وسط بزاریم تا با بهترینشون توی این رقابت بزرگ پیروز بشیم
اول خوده نیسو پروژش رو نشون داد بعد از اون لینا بعد از لینا خواهرم و بعدش نوبت جیهو بود
جیهو پروژش رو نشون داد اما این پروژه دقیقاً همون پروژهای هست که من درستش کردم جیهو همینطوری داشت در مورد پروژش توضیح میداد که گفتم : ببخشید... اما این پروژه دقیقاً مثل برای منه ، بعد از حرفم دفترم رو که داخلش پروژم رو.....
گفتم : چیزی...میخواستین
گفت : من چند ماه پیش عکس و خبرای اینکه داری با جونگ کوک قرار میزاری رو خوندم پس واقعاً حقیقت داره که همچین دختری اینجا هست...از این به بعد قراره کلی باهم حال کنیم ا/ت جون
وات اسمم میدونه برگشت و رفت پشته سرش گفتم : ماره موزی اصلا روباه مکار
برگشت سمتم و گفت : چیزی گفتی عزیزم گفتم : نه چی باید میگفتم..هیچی
رفتم اتاق جونگ کوک تا ببینم حالش چطوره
رفتم توی اتاق جلوی پنجره بود گفتم : جونگ کوک حالت خوبه؟
برگشت و گفت : اوهوم خوبم نگران نباش
گفتم : باشه اومده بودم ببینم چطوری خیالم راحت شد من برم
گفت : یه لحظه صبر کن...
وایستادم گفت : از این نیسو دور بمون خیلی آدم بد ذاتی هست..ممکنه هر لحظه زهرش رو پخش کنه گفتم : باشه خودم پیش بینی کرده بودم چه روباه مکاری هست بگذریم من رفتم فعلا
اومدم از اتاقش بیرون رفتم پیشه خواهرم با اعصبانیت داشت کار میکرد آروم صداش کردم گفتم : ا/نی حالت خوبه گفت : دارم از اعصبانیت منفجر میشم گفتم : چرا کی اعصبانیت کرده ؟ گفت : مگه نمیبینی نیسو رو دوست دختره قبلی رییس تهیونگ
گفتم : وا تو بخاطر اون اعصبانی هستی ول کن ارزش اعصبانیت تو رو نداره
گفت : آخه... گفتم : ا/نی تو مگه تهیونگ رو نمیخوای گفت : آره گفتم : پس کنارش بمون و با همه مشکلات بجنگ
گفت : راست میگی عقب نمیکشم
بهش یه چشمک زدم و رفتم سمته کارم
( دو هفته بعد)
از زبان ا/ت
از موقعی که نیسو اومده کارامون به هم ریخته این زنیکه اصلا پا قدم خوبی نداره
امروزم قراره جیهو به نمایندگی از شرکتی که باهاش کار میکنیم بیاد وای دیگه حوصله اونو ندارم
هممون منتظره جیهو بودیم بیاد تا جلسه رو شروع کنیم خانم معلوم نیست کجاست
بالاخره بعده کلی منتظر موندن اومد اول از همه با نیسو دست داد (( از زبان نویسنده : نیسو و جیهو باهم همدست هستن نیسو قراره به جیهو کمک کنه تا ا/ت رو از چشم کوک بندازه و جیهو هم قراره به نیسو کمک کنه تا شرکت نابود بشه ))
بعد از اینکه نشست جونگ کوک گفت : میتونیم شروع کنیم
شروع کردیم
جونگ کوک گفت : خب شرکتمون در حال حاضر با در رقابت خیلی بزرگی هست اگر توی این رقابت شکست بخوریم سخته که بخوایم شرکت رو سره پا نگه داریم
نیسو با خونسردی کامل گفت : درسته پس باید همگی پروژه هایی که چند روزه داریم روشون کار میکنیم رو وسط بزاریم تا با بهترینشون توی این رقابت بزرگ پیروز بشیم
اول خوده نیسو پروژش رو نشون داد بعد از اون لینا بعد از لینا خواهرم و بعدش نوبت جیهو بود
جیهو پروژش رو نشون داد اما این پروژه دقیقاً همون پروژهای هست که من درستش کردم جیهو همینطوری داشت در مورد پروژش توضیح میداد که گفتم : ببخشید... اما این پروژه دقیقاً مثل برای منه ، بعد از حرفم دفترم رو که داخلش پروژم رو.....
۱۱۵.۹k
۲۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.