داستان درون و بیرون(پارت ¹⁴)
داستان درون و بیرون(پارت ¹⁴)
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
نمیدونستم چیکار کنم. بابا تام راست میگفت، اینجا جای خطرناکیه، با پا داشتم چند تاشونو میزدم که یه دفعه حالم بد شد و تکیه دادم به اوتوبوسی که همه ازش فرار کردن، شدو اومد سمتم و گفت:(چِت شده؟) حالم خیلی بد بود نمیتونستم جوابشو بدم. قلبم تند میزد،تنم مور مور میشد، شدو به دستم زل زد،آستینمو داد بالا؛ لکه آبی بیشتر شده بود. کم کم همه چی تار میشد و از هوش رفتم و آخرین چیزی که دیدم این بود که شدو داشت ازم محافظت میکرد، خیلی خشمگین شده بود.
ادامه دارد..
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
نمیدونستم چیکار کنم. بابا تام راست میگفت، اینجا جای خطرناکیه، با پا داشتم چند تاشونو میزدم که یه دفعه حالم بد شد و تکیه دادم به اوتوبوسی که همه ازش فرار کردن، شدو اومد سمتم و گفت:(چِت شده؟) حالم خیلی بد بود نمیتونستم جوابشو بدم. قلبم تند میزد،تنم مور مور میشد، شدو به دستم زل زد،آستینمو داد بالا؛ لکه آبی بیشتر شده بود. کم کم همه چی تار میشد و از هوش رفتم و آخرین چیزی که دیدم این بود که شدو داشت ازم محافظت میکرد، خیلی خشمگین شده بود.
ادامه دارد..
#کمیک#داستان#رمان#سونیک#شدو#ناکلز#تیلز
۲.۸k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.