صدای اهم اهم اومد برگشتم و با دیدن ماریلا جیغی کشیدم
صدای اهم اهم اومد برگشتم و با دیدن ماریلا جیغی کشیدم
♣︎برو کنارررررجیمیننن
هولش دادم و رفتم تو اتاق پرو لباسامو عوض کردم.
بعد از خرید کلی چیز دیگه.
از اون پاساژ اومدیم بیرون.
رفتیم سمت خونه. انقدر تو راه مخ جیمین خوردم آخرش قبول کرد بریم ساحل
با ذوق در اتاق و باز کردم و خودم و انداختم رو تخت
جیغی کشیدم از ذوق
قراره که بلایی سر جیمین بیارم.
❣️◌بعدازظهر◌❣️
لباس آبی سفیدم و پوشیدم.
صندلای سفید پوشیدم کلاه کپ سفیدم و گذاشتم
موهامو بافتهای ریز ریز زده بودم و مروارید بهشون زده بودم.
بدو بدو پله هارو میرفتم پایین
♬آروم آروم ات بازم میوفتیااااا
سرعتمو کم تر کردم
♣︎باشههههه
↫ساحل🏖
دست جیمین و کشیدم و رفتیم بین موج ها
♬ات مراقب باش
♣︎بیا چیزی نمیشه
دست جیمین ول کردم و رفتم جلوتر
آنقدر جلو رفتم که وسط موج های قوی دریا بودم
حواسم پرت صدای جیمین شد که گفت مواظب باشم اما تا به خودم بیام و موج قوی پرتم کرد تو اب دست و پا زدم ولی فایده نداشت من شنا بلد نبودم!!!
"𝐉𝐢𝐦𝐢𝐧"
ات رو از آب کشیدم بیرون به صورتش ضربه زدم ولی چشماشو باز نکرد
هرکار کردم چشماشو باز نکرد
بهش نفس مصنوعی دادم بعد از چندبار بالاخره سرفه کرد و آب از ریه هاش ریخت بیرون
محکم بغلش کردم موهای خیسش و کنار زدم
♣︎برو کنارررررجیمیننن
هولش دادم و رفتم تو اتاق پرو لباسامو عوض کردم.
بعد از خرید کلی چیز دیگه.
از اون پاساژ اومدیم بیرون.
رفتیم سمت خونه. انقدر تو راه مخ جیمین خوردم آخرش قبول کرد بریم ساحل
با ذوق در اتاق و باز کردم و خودم و انداختم رو تخت
جیغی کشیدم از ذوق
قراره که بلایی سر جیمین بیارم.
❣️◌بعدازظهر◌❣️
لباس آبی سفیدم و پوشیدم.
صندلای سفید پوشیدم کلاه کپ سفیدم و گذاشتم
موهامو بافتهای ریز ریز زده بودم و مروارید بهشون زده بودم.
بدو بدو پله هارو میرفتم پایین
♬آروم آروم ات بازم میوفتیااااا
سرعتمو کم تر کردم
♣︎باشههههه
↫ساحل🏖
دست جیمین و کشیدم و رفتیم بین موج ها
♬ات مراقب باش
♣︎بیا چیزی نمیشه
دست جیمین ول کردم و رفتم جلوتر
آنقدر جلو رفتم که وسط موج های قوی دریا بودم
حواسم پرت صدای جیمین شد که گفت مواظب باشم اما تا به خودم بیام و موج قوی پرتم کرد تو اب دست و پا زدم ولی فایده نداشت من شنا بلد نبودم!!!
"𝐉𝐢𝐦𝐢𝐧"
ات رو از آب کشیدم بیرون به صورتش ضربه زدم ولی چشماشو باز نکرد
هرکار کردم چشماشو باز نکرد
بهش نفس مصنوعی دادم بعد از چندبار بالاخره سرفه کرد و آب از ریه هاش ریخت بیرون
محکم بغلش کردم موهای خیسش و کنار زدم
۱۲.۳k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.