محمل رسید دلهره هایش شروع شد
محمل رسید دلهره هایش شروع شد
یک زن که تازه درد و بلایش شروع شد
یک زن که آفتاب رخش را ندیده بود
کابوس های تلخ برایش شروع شد
پرسید ای برادرم این سرزمین کجاست
آن نیزه چیست ؟ چون و چرایش شروع شد
تا گفت ما به منزل آخر رسیده ایم
زینب گریست اشک عزایش شروع شد
زانوی کل هاشمیون شد رکاب او
پایش نهاد و کرب و بلایش شروع شد
#علی_فرزانه_موحد
یک زن که تازه درد و بلایش شروع شد
یک زن که آفتاب رخش را ندیده بود
کابوس های تلخ برایش شروع شد
پرسید ای برادرم این سرزمین کجاست
آن نیزه چیست ؟ چون و چرایش شروع شد
تا گفت ما به منزل آخر رسیده ایم
زینب گریست اشک عزایش شروع شد
زانوی کل هاشمیون شد رکاب او
پایش نهاد و کرب و بلایش شروع شد
#علی_فرزانه_موحد
۳۹۸
۱۳ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.