انتقام 2
پارت 12
که با صدای
کوک کوک بلند شو داری خواب میبینی چشمام باز کردم وقتی چشمام باز کردم با صورت آت موجه شدم سریع بغلش کردم
کوک:هوفف
آت:همش خواب بود نگران نباش
محکم تر بغلش کردم
کوک:آت بدون من هیچ جا نرو باشه
آت :باشه
فلش بک فردا بعد از ظهر
ویو آت :
داشتیم میرفتیم تا تا موهای قشنگمو بزنیم کوک خوشحال نیست منم هم کوک فقط داره خودشو اذیت میکنه چون امیدی برای من نیست من هر روز با این حس که کوک نمیشناسم بلند میشم و کوک با خوابای وحشتناک بلند میشه
همش بخاطر منه
رسیدیم رفتیم توی آرایشگاه نشستم کوکم دستمو گرفته بود و کنارم نشسته بود
کوک:هیچی نیست خوشگلترم میشی
آت :واقعا
کوک:اوهوم تو خوشگلترین زن توی کره زمینی
آت :چندش
کوک:ما اینیم دیگه (خنده)
آرایشگر اومد دستام میلرزید وقتی دست زد به قیچی نمیدونم چیشد که دیگه هیچی نفهمیدم
چشمام باز کردم که دیدم هوفف دوباره توی بیمارستانم
کوک:بیدار شدی
آت :اره
آت :چی شد
کوک:مثل اینکه بعضی ها از کوتاه کردن موهاشون میترسن
آت :کی ؟؟
کوک :یه نفر که همسره منو اسمش آت کیم آت
آت :فکر کنم اشتباه میکنی
کوک:نه اتفاقا درست درست
آت:کوک میشه بریم من از اینجا بدم میاد
کوک:باشه
رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت عمارت حرکت کردیم من همونجا خوابم برد..
که با صدای
کوک کوک بلند شو داری خواب میبینی چشمام باز کردم وقتی چشمام باز کردم با صورت آت موجه شدم سریع بغلش کردم
کوک:هوفف
آت:همش خواب بود نگران نباش
محکم تر بغلش کردم
کوک:آت بدون من هیچ جا نرو باشه
آت :باشه
فلش بک فردا بعد از ظهر
ویو آت :
داشتیم میرفتیم تا تا موهای قشنگمو بزنیم کوک خوشحال نیست منم هم کوک فقط داره خودشو اذیت میکنه چون امیدی برای من نیست من هر روز با این حس که کوک نمیشناسم بلند میشم و کوک با خوابای وحشتناک بلند میشه
همش بخاطر منه
رسیدیم رفتیم توی آرایشگاه نشستم کوکم دستمو گرفته بود و کنارم نشسته بود
کوک:هیچی نیست خوشگلترم میشی
آت :واقعا
کوک:اوهوم تو خوشگلترین زن توی کره زمینی
آت :چندش
کوک:ما اینیم دیگه (خنده)
آرایشگر اومد دستام میلرزید وقتی دست زد به قیچی نمیدونم چیشد که دیگه هیچی نفهمیدم
چشمام باز کردم که دیدم هوفف دوباره توی بیمارستانم
کوک:بیدار شدی
آت :اره
آت :چی شد
کوک:مثل اینکه بعضی ها از کوتاه کردن موهاشون میترسن
آت :کی ؟؟
کوک :یه نفر که همسره منو اسمش آت کیم آت
آت :فکر کنم اشتباه میکنی
کوک:نه اتفاقا درست درست
آت:کوک میشه بریم من از اینجا بدم میاد
کوک:باشه
رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت عمارت حرکت کردیم من همونجا خوابم برد..
۳.۲k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.