آنتی bts 💚پــارت۱۵💚 کپ👇
هوپی: خود شوگا برامون تعریف کرد.
ــ آدم قحط بود به شما دو تا گفت؟!!
وی: دس خوش مامان ما رو باش.
ــ مرض. چقدر باید بهت میگم اینطوری صدام نزنید هاا.
وی: تا آخر عمرت.
ــ دیگه جدا داری میری رو مخمااااا.
وی: اوکی ما رفتیم. شما با هم تنها باشید. فقط شیطونی نکنیدا. چون یه پسر دیگتون تو بیرونه یوقت میاد میبینتتون.
ــ تهیونگ گمشووووووووو.
نامجون: این پسر اصلا از حیا برخوردار نیست.
تهیونگ: به خود شما رفتم دیگه پدرجانم.
ــ تهیونگ میری یا بیام بزنمت.
وی: شب خوش بابا و مامان عزیزمممم.
خواستم برم سمتش که زود رفت بالا...............
نامجون: ادب کردن این بچه ها از واجباته باید چندین سال بشینم تا اینا را ادب کنم.
ــ مخصوصا این تهیونگ.
نامجون: آره.
ــ من دیگه نمیتونم. شب بخیر. میرم بخوابم.
نامجون: باشه. شب بخیر.
وارد اتاقم شدم. رو تختم دراز کشیدم. نامجون درست میگفت ای کاش اینجا نمیومدیم. چشامو بستم..............
*نامجون
جین رفت بخوابه. اصلا خوابم نمیومد. منتظر شوگا رو کاناپه نشسته بودم. خیلی دیر کرد. بلند شدم لباس گرم پوشیدم. درو باز کردم. هوا خیلی سرد بود برفم داشت میومد. آخه این پسر کجا مونده؟. برگشتم داخل و برای شوگا هم لباس گرم برداشتم. اطرافو وبلا را گشتم ولی نبود. رفتم پارک نزدیک ویلا. چشامو که چرخوندم. دیدم یکی افتاده زمین. چشامو که تیز کردم دیدم.. نه زود رفتم طرفش. از پهلوش خون میومد. تکونش دادم...........
ــ شوگا.. شوگااااا.
بیهوش شده بود. دستاش سرد بود. لباسشو لباسمو پیچوندم. دورش. باید زنگ بزنم به اورژانس............
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💚
#آنتی_bts
ــ آدم قحط بود به شما دو تا گفت؟!!
وی: دس خوش مامان ما رو باش.
ــ مرض. چقدر باید بهت میگم اینطوری صدام نزنید هاا.
وی: تا آخر عمرت.
ــ دیگه جدا داری میری رو مخمااااا.
وی: اوکی ما رفتیم. شما با هم تنها باشید. فقط شیطونی نکنیدا. چون یه پسر دیگتون تو بیرونه یوقت میاد میبینتتون.
ــ تهیونگ گمشووووووووو.
نامجون: این پسر اصلا از حیا برخوردار نیست.
تهیونگ: به خود شما رفتم دیگه پدرجانم.
ــ تهیونگ میری یا بیام بزنمت.
وی: شب خوش بابا و مامان عزیزمممم.
خواستم برم سمتش که زود رفت بالا...............
نامجون: ادب کردن این بچه ها از واجباته باید چندین سال بشینم تا اینا را ادب کنم.
ــ مخصوصا این تهیونگ.
نامجون: آره.
ــ من دیگه نمیتونم. شب بخیر. میرم بخوابم.
نامجون: باشه. شب بخیر.
وارد اتاقم شدم. رو تختم دراز کشیدم. نامجون درست میگفت ای کاش اینجا نمیومدیم. چشامو بستم..............
*نامجون
جین رفت بخوابه. اصلا خوابم نمیومد. منتظر شوگا رو کاناپه نشسته بودم. خیلی دیر کرد. بلند شدم لباس گرم پوشیدم. درو باز کردم. هوا خیلی سرد بود برفم داشت میومد. آخه این پسر کجا مونده؟. برگشتم داخل و برای شوگا هم لباس گرم برداشتم. اطرافو وبلا را گشتم ولی نبود. رفتم پارک نزدیک ویلا. چشامو که چرخوندم. دیدم یکی افتاده زمین. چشامو که تیز کردم دیدم.. نه زود رفتم طرفش. از پهلوش خون میومد. تکونش دادم...........
ــ شوگا.. شوگااااا.
بیهوش شده بود. دستاش سرد بود. لباسشو لباسمو پیچوندم. دورش. باید زنگ بزنم به اورژانس............
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
ـ.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💚
#آنتی_bts
۹.۱k
۲۸ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.