پارت ۲
پارت ۲
باکوگو چشماش رو باز کرد و گفت: دکو..!؟ به دور و برش نگاه کرد و... گرفت که الان کجاست
میدوریا: کاچان ؟
باکوگو:... 😐😳 😵سرخ شدن. با حالت عصبی، انگار که کابوس دیده پاشد
به میدوریا نگاهی کرد و صورتش خیلی نزدیک میدوریا شد و بعد بوسیدش
وبعد میدوریا: کاچان!؟
باکوگو: دکو حالم خوب نیست
باکوگو دکو رو کشید رو تخت و گردنش رو گاز گرفت
....
همون لحظه خوابگاه
اوراراکا: تودوروکی کُن حس میکنم جدیدا دکو حالش خوب نیست و باکوگو هم همینطور
تودوروکی: منم همینطور
ایدا : ما باید هوا ی همکلاسی همامونو داشته باشیم نمیشه تنهاشوپ بزاریم
راوی و اینگونه میشا که...
همان لحظه در اتاق
باکوگو: دک...
ما اینجا شاهد بوسه ی میدوریا هستیم
و در باز می شود
اوراراکا و تودوروکی:.............
تغییر پوزیشن باکوگو
باکوگو سریع دستاشو مینداز دور گردن دکو انگار که می خواد خفش کنه و میگه: هوی نفله کی به تو گفت اون دفتر چه رو برداری
وبعد میدوریا به چرخ می زنه و میفته رو باکوگو و میگه: بسه کاچان
و خدا رو شکر تودوروکی و اوراراکا متوجه موضوع نمیشن
شاید پایان
باکوگو چشماش رو باز کرد و گفت: دکو..!؟ به دور و برش نگاه کرد و... گرفت که الان کجاست
میدوریا: کاچان ؟
باکوگو:... 😐😳 😵سرخ شدن. با حالت عصبی، انگار که کابوس دیده پاشد
به میدوریا نگاهی کرد و صورتش خیلی نزدیک میدوریا شد و بعد بوسیدش
وبعد میدوریا: کاچان!؟
باکوگو: دکو حالم خوب نیست
باکوگو دکو رو کشید رو تخت و گردنش رو گاز گرفت
....
همون لحظه خوابگاه
اوراراکا: تودوروکی کُن حس میکنم جدیدا دکو حالش خوب نیست و باکوگو هم همینطور
تودوروکی: منم همینطور
ایدا : ما باید هوا ی همکلاسی همامونو داشته باشیم نمیشه تنهاشوپ بزاریم
راوی و اینگونه میشا که...
همان لحظه در اتاق
باکوگو: دک...
ما اینجا شاهد بوسه ی میدوریا هستیم
و در باز می شود
اوراراکا و تودوروکی:.............
تغییر پوزیشن باکوگو
باکوگو سریع دستاشو مینداز دور گردن دکو انگار که می خواد خفش کنه و میگه: هوی نفله کی به تو گفت اون دفتر چه رو برداری
وبعد میدوریا به چرخ می زنه و میفته رو باکوگو و میگه: بسه کاچان
و خدا رو شکر تودوروکی و اوراراکا متوجه موضوع نمیشن
شاید پایان
۴.۲k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.