پشیمانی پارت1
نامجون ویو
نامجون:بچه ها قرار یه عضو هشتم بهمون اضافه بشه
بچه ها:چی
نامجون:آره بعد الان بریم آماده بشیم بریم کمپانی که باهاش ملاقات کنیم و باهاش آشنا شیم
جین:دختره یا پسر؟؟؟
نامجون:دختر
تیهونگ:پس اون خوششانس ترین دختر دنیا هستش که قرار عضو گروه ما بشه
بچه ها:اره
نامجون:بسه دیگه بریم آماده شیم
بچه ها:باشه
از زبون آدمین گلتون🌹
پسرا رفتن آماده شدن رفتن کمپانی از اونجا بود که عشق 7نفره شروع شد ولی ممکن بود این عشق 7نفره گروهشون رو از هم به پاشه
ات ویو
امروز قرار بود با گروه بی تی اس آشنا بشم اومید وارم قبولم کنن چون من تنها دختر گروه هستم و بقیشون پسرن، دیدم اومدن داخل کمپانی اومدن سمتم منم بلند شدم که خودم رو معرفی کنم
جین ویو
وارد کمپانی که شدیم یه دختر رو دیدیم خیلی خوشگل بود رفتیم سمتش تا باهاش آشنا شیم، دیدم تا وقتی مارو دید بلند شد که خودش رو معرفی کنه
ات ویو
رسیدن بهم و شروع کردم به معرفی خودم
سلام من کیم ات هستم 16سالمه خوب میتونید خودتون رو معرفی کنید وشروع کردن به معرفی خودشون و من باید باهاشون تویه خونه میموندم بعد از معرفی من رو بردن خونشون خونشون 7 اتاق بیشتر نداشت من با خجالت از جیمین پسریدم
ات:جیمین
جیمین:بله موچی
ات:ها موچی؟؟
جیمن یه هو گفت:از این به بعد میخوام موچی صدات کنم
ات:باشه
جیمین:هالا سؤالات چی بود
ات:وقتی این خونه 7تا اتاق بیشتر نداره من کجا به خوابم؟؟؟؟🤔🤨
جیمین:سؤال خوبی بود
یه هو به پسرا گفت بیان و سؤال من رو ازشون پرسید
نامجون گفت:تو هر و از هفته پیش یک نفر مون میخوابی روز یک خودم روز دو جین روز سه شوگا روز چهار جیهوپ روز پنج جیمین روز شش تیهونگ و روز آخر جونگ کوک......... این داستان ادامه دارد
عکس ات و مودل موهاش و لباسش رو توی کمپانی میذارم و لباس پسرا و مودل مو هاشونم همین طور
نامجون:بچه ها قرار یه عضو هشتم بهمون اضافه بشه
بچه ها:چی
نامجون:آره بعد الان بریم آماده بشیم بریم کمپانی که باهاش ملاقات کنیم و باهاش آشنا شیم
جین:دختره یا پسر؟؟؟
نامجون:دختر
تیهونگ:پس اون خوششانس ترین دختر دنیا هستش که قرار عضو گروه ما بشه
بچه ها:اره
نامجون:بسه دیگه بریم آماده شیم
بچه ها:باشه
از زبون آدمین گلتون🌹
پسرا رفتن آماده شدن رفتن کمپانی از اونجا بود که عشق 7نفره شروع شد ولی ممکن بود این عشق 7نفره گروهشون رو از هم به پاشه
ات ویو
امروز قرار بود با گروه بی تی اس آشنا بشم اومید وارم قبولم کنن چون من تنها دختر گروه هستم و بقیشون پسرن، دیدم اومدن داخل کمپانی اومدن سمتم منم بلند شدم که خودم رو معرفی کنم
جین ویو
وارد کمپانی که شدیم یه دختر رو دیدیم خیلی خوشگل بود رفتیم سمتش تا باهاش آشنا شیم، دیدم تا وقتی مارو دید بلند شد که خودش رو معرفی کنه
ات ویو
رسیدن بهم و شروع کردم به معرفی خودم
سلام من کیم ات هستم 16سالمه خوب میتونید خودتون رو معرفی کنید وشروع کردن به معرفی خودشون و من باید باهاشون تویه خونه میموندم بعد از معرفی من رو بردن خونشون خونشون 7 اتاق بیشتر نداشت من با خجالت از جیمین پسریدم
ات:جیمین
جیمین:بله موچی
ات:ها موچی؟؟
جیمن یه هو گفت:از این به بعد میخوام موچی صدات کنم
ات:باشه
جیمین:هالا سؤالات چی بود
ات:وقتی این خونه 7تا اتاق بیشتر نداره من کجا به خوابم؟؟؟؟🤔🤨
جیمین:سؤال خوبی بود
یه هو به پسرا گفت بیان و سؤال من رو ازشون پرسید
نامجون گفت:تو هر و از هفته پیش یک نفر مون میخوابی روز یک خودم روز دو جین روز سه شوگا روز چهار جیهوپ روز پنج جیمین روز شش تیهونگ و روز آخر جونگ کوک......... این داستان ادامه دارد
عکس ات و مودل موهاش و لباسش رو توی کمپانی میذارم و لباس پسرا و مودل مو هاشونم همین طور
۴.۷k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.