ازدواج اجباری صفحه ۱۹ پارت ۱۹
______________
ویو نامجون
اومدم پایین دیدم یونا پایین نشسته
نامجون: یوناااا
یونا: سلام عشقم
دیدم ا/ت هم اومد پایین
ا/ت: سلام*لبخند*
یونا: سلام عزیزم خوبی؟
ا/ت: مرسی خوبم شما خوب هستید؟
یونا: عزیزم راحت باش دیگه
نامجون: چیزی خوردی؟
یونا: خوب نه😁
نامجون: ماهم میخواستیم تازه صبحونه بخوریم بیا
*پرش زمانی به بعد از صبحونه*
من با یونا رفتیم رو کاناپه نشستیم و حرف زدیم و ا/ت هم طبق معمول رفت آشپزخونه کمک اجوما دلم براش میسوزه
یونا: عزیزم چی شده؟
نامجون: فکر میکنم ا/ت با این همه سختی که کشیده چطوری میتونه بازم بخنده
یونا: اهوم ولی من میگم فقط ظاهرشه بعضی ها برای خوشحالی بقیه هرکاری میکنن شاید اون میخواد بقیه ناراحت نشن ولی کی میدونه درونش چی میگذره🙂
نامجون: آره
ا/ت: ببخشید من میرم بالا
نامجون: باشه *ا/ت رفت*
یونا: هواست بهش باشه من گاهی هستم گاهی نیستم این دختر گناهی نداره که الکی اذیت بشه
نامجون: آره ولی دختر قویه تا الان خوب تحمل کرده
یونا: نامجون دوسش داری؟
نامجون:چی؟ معلومه نه وقتی تو رو دارم
یونا: ولی نگاهت دروغ نمیگه نامجون دوسش داری
نامجون: ندارم باور کن
یونا: مجبورم نکن از اون دارو استفاده کنم راستش رو بگی
نامجون: نمیکنیا
یونا: پس بگو وقتی میبینیش قلبت تند میزنه؟ دلت نمیخواد با کسی باشه؟
نامجون: آره
یونا: نامجون کم انکارش کن دوسش داری
نامجون: پس تو....
یونا: نگران من نباش اون دختر بیشتر درد کشیده من حالا یه بار درد بکشم چی میشه؟ * قطره اشکی از چشمامش افتاد* نامجون تو دوسش داری اینجوری پیش بریم به هم آسیب میزنیم تا به هم کمک کنیم
نامجون: ولی نمیخوام از دستت بدم
یونا: به اون باشه هروقت خواستی میام دیدنت تا الان موندم بازم میمونم سرنوشت عشقمون انگار اینه که ما با یکی دیگه باشیم تو با ا/ت منم بلاخره پیداش میکنم*گریه اروم*
بغلش کردم
نامجون: متاسفم متاسفم *بغض*
یونا: اشکالی نداره خوب من برم تو برو به عشقت برس*خندهی غمگین*
نامجون: اینجوری نگو ازکجا معلوم هوس نباشه؟
یونا: نیست چشمات میگن نیست میگن عاشقشم .... من برم خداحافظ
نامجون: به دیدنم میایی دیگه؟ * بغض*
یونا: البته بای بای🥲
نامجون: بای
بعد اینکه رفت منم رفتم بالا با چیزی که دیدم خشکم زد
نامجون: ا/ت نه ا/تتتتتت
_______
یونا چه خوب بود بمیرم
هعی زود قضاوت کردیم🥲
ویو نامجون
اومدم پایین دیدم یونا پایین نشسته
نامجون: یوناااا
یونا: سلام عشقم
دیدم ا/ت هم اومد پایین
ا/ت: سلام*لبخند*
یونا: سلام عزیزم خوبی؟
ا/ت: مرسی خوبم شما خوب هستید؟
یونا: عزیزم راحت باش دیگه
نامجون: چیزی خوردی؟
یونا: خوب نه😁
نامجون: ماهم میخواستیم تازه صبحونه بخوریم بیا
*پرش زمانی به بعد از صبحونه*
من با یونا رفتیم رو کاناپه نشستیم و حرف زدیم و ا/ت هم طبق معمول رفت آشپزخونه کمک اجوما دلم براش میسوزه
یونا: عزیزم چی شده؟
نامجون: فکر میکنم ا/ت با این همه سختی که کشیده چطوری میتونه بازم بخنده
یونا: اهوم ولی من میگم فقط ظاهرشه بعضی ها برای خوشحالی بقیه هرکاری میکنن شاید اون میخواد بقیه ناراحت نشن ولی کی میدونه درونش چی میگذره🙂
نامجون: آره
ا/ت: ببخشید من میرم بالا
نامجون: باشه *ا/ت رفت*
یونا: هواست بهش باشه من گاهی هستم گاهی نیستم این دختر گناهی نداره که الکی اذیت بشه
نامجون: آره ولی دختر قویه تا الان خوب تحمل کرده
یونا: نامجون دوسش داری؟
نامجون:چی؟ معلومه نه وقتی تو رو دارم
یونا: ولی نگاهت دروغ نمیگه نامجون دوسش داری
نامجون: ندارم باور کن
یونا: مجبورم نکن از اون دارو استفاده کنم راستش رو بگی
نامجون: نمیکنیا
یونا: پس بگو وقتی میبینیش قلبت تند میزنه؟ دلت نمیخواد با کسی باشه؟
نامجون: آره
یونا: نامجون کم انکارش کن دوسش داری
نامجون: پس تو....
یونا: نگران من نباش اون دختر بیشتر درد کشیده من حالا یه بار درد بکشم چی میشه؟ * قطره اشکی از چشمامش افتاد* نامجون تو دوسش داری اینجوری پیش بریم به هم آسیب میزنیم تا به هم کمک کنیم
نامجون: ولی نمیخوام از دستت بدم
یونا: به اون باشه هروقت خواستی میام دیدنت تا الان موندم بازم میمونم سرنوشت عشقمون انگار اینه که ما با یکی دیگه باشیم تو با ا/ت منم بلاخره پیداش میکنم*گریه اروم*
بغلش کردم
نامجون: متاسفم متاسفم *بغض*
یونا: اشکالی نداره خوب من برم تو برو به عشقت برس*خندهی غمگین*
نامجون: اینجوری نگو ازکجا معلوم هوس نباشه؟
یونا: نیست چشمات میگن نیست میگن عاشقشم .... من برم خداحافظ
نامجون: به دیدنم میایی دیگه؟ * بغض*
یونا: البته بای بای🥲
نامجون: بای
بعد اینکه رفت منم رفتم بالا با چیزی که دیدم خشکم زد
نامجون: ا/ت نه ا/تتتتتت
_______
یونا چه خوب بود بمیرم
هعی زود قضاوت کردیم🥲
۹.۲k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.