وانشات پارت ⁸ من برمیگردم
ات:بله
ته:اینو میبینی(سی°گار) میدونستی باعث این تویی
ات:از کی میکشی
ته:از اون شبی که تو کمپانی دیدمت و داشتی گریه میکردی بخاطر من
ات:دلیلی نمیبینم بخاطر من بکشی
سریع رفتم جلوش جوری که بین صورتامون پنج سانت فاصله بود سی گارو ازش گرفتم و شکوندمش و در گوشش گفتم
ات:اگه دوسم داری دیگه اینو نکش!
کمرمو گرفتو منو نزدیک تر به خودش کردن
ته:بخاطر تو حتی دیگع لب نمیزنم!
سریع کمرمو ول کرد و رفت تو اتاقش و محکم در بست خیلی صداش بد بود یه نیم ساعتی بود اونحا نشسته بودن پاشدم اسمونو نکاه کنم یهو یه پستی دور کمرم حس کردم برگشتن دیدم تهیونگه بو الکل میداد
ات:یااااا تهیونگااا چقد خوردی
ته:عاممم یک،دو،پ،ده پوف نمیدونم بیبی
ته:ات
ات:اوم
ته:چرا ازیتم میکنی وقتی می فهمی عاشقتم ها؟(با بغض)
ات
:ته بیا بریم تو حالت دست خودت نیس
ته:اتفاقا تو بهترین زمان ممکنم الان
ات: باشه باشه بیا بریم تو اتاقت
دسشو کرفتم بردمش تو اتق که افتاد رو تخت دیدم داره گریه میکنه
ات:یاااا ته
ته:دوست دارم
فعمیدم هوشیار نیس برا همین اومدم جواب یوالامو ازش بگیرم
ات:تهیونکا چرا ولم کری
ته: تو دختر خوشگلی بودی و من زشت تو ثروت داشتی من با مادرم بزرگم زندگی میکردم نمی خواستم حیفه من بشی برای همین تصمیم گرفتم که بزرگ شم اونقدری پولدار و جذاب بشم بیام تو رو مال خودم کنم من عاشقت بودم و بخاطره خودت اینکارو کردم (همشو تو حالت مستی میگفت)
ات:خب چرا اون روز لوسیا رو بوس کردی؟
ته:عا اون اومد جلوم گفت بیا باهم باشیم من گفتم تو رو دوست دارم گفت من تورو عاشق خودم میکنم لبامو بوسید یکی خوابوندم تو گوشش بعدش رفتم دستشویی انقد لبامو ساییدم که یجاش پاره شد اون هرزه بود
ات:خب یعنی تو این ده سال دوست دختر نداشتی؟؟؟؟؟؟
ته:چراااا
ات: چییییی اون کی بوده😠
ته: تو خیالم تو!
خیلی حرفاش قشنگ بود اون چقد بخاطر من سختی کشیده دیدم خوابیده ارم لبامو گذاشتم رو لبش یه بوسه ریز کردم
رفتم در گوشش گفتم
ات:کیم تهیونگ اگه منو می خوای! حالا حالا ها باید نازمو بکشی!
کم کم خودمم همونجا پایین تخت بودم ولی سرم رو تخت بود خوابم برد
ته ویو
صبح پاشدم دیدم ات خوابه سرم چقد درد بوددد شت یاداوری خاطرت شد برام وای چرا انقد ور زدم هاننننننن ات منو بوسیده
دستامو گذاشتم رو لبم و عین خر خندیدم و رفتم پایین ات ویو پا شدم ته نبود رفتم پایین یهو دیدم که...
ته:اینو میبینی(سی°گار) میدونستی باعث این تویی
ات:از کی میکشی
ته:از اون شبی که تو کمپانی دیدمت و داشتی گریه میکردی بخاطر من
ات:دلیلی نمیبینم بخاطر من بکشی
سریع رفتم جلوش جوری که بین صورتامون پنج سانت فاصله بود سی گارو ازش گرفتم و شکوندمش و در گوشش گفتم
ات:اگه دوسم داری دیگه اینو نکش!
کمرمو گرفتو منو نزدیک تر به خودش کردن
ته:بخاطر تو حتی دیگع لب نمیزنم!
سریع کمرمو ول کرد و رفت تو اتاقش و محکم در بست خیلی صداش بد بود یه نیم ساعتی بود اونحا نشسته بودن پاشدم اسمونو نکاه کنم یهو یه پستی دور کمرم حس کردم برگشتن دیدم تهیونگه بو الکل میداد
ات:یااااا تهیونگااا چقد خوردی
ته:عاممم یک،دو،پ،ده پوف نمیدونم بیبی
ته:ات
ات:اوم
ته:چرا ازیتم میکنی وقتی می فهمی عاشقتم ها؟(با بغض)
ات
:ته بیا بریم تو حالت دست خودت نیس
ته:اتفاقا تو بهترین زمان ممکنم الان
ات: باشه باشه بیا بریم تو اتاقت
دسشو کرفتم بردمش تو اتق که افتاد رو تخت دیدم داره گریه میکنه
ات:یاااا ته
ته:دوست دارم
فعمیدم هوشیار نیس برا همین اومدم جواب یوالامو ازش بگیرم
ات:تهیونکا چرا ولم کری
ته: تو دختر خوشگلی بودی و من زشت تو ثروت داشتی من با مادرم بزرگم زندگی میکردم نمی خواستم حیفه من بشی برای همین تصمیم گرفتم که بزرگ شم اونقدری پولدار و جذاب بشم بیام تو رو مال خودم کنم من عاشقت بودم و بخاطره خودت اینکارو کردم (همشو تو حالت مستی میگفت)
ات:خب چرا اون روز لوسیا رو بوس کردی؟
ته:عا اون اومد جلوم گفت بیا باهم باشیم من گفتم تو رو دوست دارم گفت من تورو عاشق خودم میکنم لبامو بوسید یکی خوابوندم تو گوشش بعدش رفتم دستشویی انقد لبامو ساییدم که یجاش پاره شد اون هرزه بود
ات:خب یعنی تو این ده سال دوست دختر نداشتی؟؟؟؟؟؟
ته:چراااا
ات: چییییی اون کی بوده😠
ته: تو خیالم تو!
خیلی حرفاش قشنگ بود اون چقد بخاطر من سختی کشیده دیدم خوابیده ارم لبامو گذاشتم رو لبش یه بوسه ریز کردم
رفتم در گوشش گفتم
ات:کیم تهیونگ اگه منو می خوای! حالا حالا ها باید نازمو بکشی!
کم کم خودمم همونجا پایین تخت بودم ولی سرم رو تخت بود خوابم برد
ته ویو
صبح پاشدم دیدم ات خوابه سرم چقد درد بوددد شت یاداوری خاطرت شد برام وای چرا انقد ور زدم هاننننننن ات منو بوسیده
دستامو گذاشتم رو لبم و عین خر خندیدم و رفتم پایین ات ویو پا شدم ته نبود رفتم پایین یهو دیدم که...
۲۱.۳k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.