فیک کوک ♡رز های خونین♡ پارت۹
ویو لیونسو
چشممو دوختم به جئون با چشمای معصوم و پر از درد داشت بهم نگاه می کرد...قلبم به درد اومد به بادیگاردا گفتم برن و به دکتر بگن بیاد
خودمم اجومارو صدا کردم تهیونگ متعجب بود از کارم و گف: میخوای چیکار کنی؟
گفتم: همونکاری که گفتی
ته: هن
گفتم: چرا یدفعه سیمات قاطی میکنه خل میشی تووو
جئون داش لبخند میزد بخاطر همین جدی شدم و به اجوما گفتم: برو اون اتاقو مرتب کن...
رفتم از بازوی جئدن گرفتم که بلندش کنم ولی زورم نرسید
به ته گفتم: میخوای همونجوری وایسیی خاک بر سرت مثلا مردی
ویو کوک
با اینکه خیلی درد داشتم...ولی اون لحظه که بازومو گرف تمام دردمو فراموش کردم و ضربان قلبم تند شد... هل شدم و گفتم: خ.خودم.. بلند.. میشم..
زد تو کلم و گف: لوس نکن خودتو خون زیادی ازت رفته....فعلا باهات کار دارم
گفتم: عایی...که یدونه دیگه هم زد: حقتهه ولی من بهش یه لبخند زدم ....لبخندی پر از درد
ویو لیونسو
چشممو دوختم به جئون با چشمای معصوم و پر از درد داشت بهم نگاه می کرد...قلبم به درد اومد به بادیگاردا گفتم برن و به دکتر بگن بیاد
خودمم اجومارو صدا کردم تهیونگ متعجب بود از کارم و گف: میخوای چیکار کنی؟
گفتم: همونکاری که گفتی
ته: هن
گفتم: چرا یدفعه سیمات قاطی میکنه خل میشی تووو
جئون داش لبخند میزد بخاطر همین جدی شدم و به اجوما گفتم: برو اون اتاقو مرتب کن...
رفتم از بازوی جئدن گرفتم که بلندش کنم ولی زورم نرسید
به ته گفتم: میخوای همونجوری وایسیی خاک بر سرت مثلا مردی
ویو کوک
با اینکه خیلی درد داشتم...ولی اون لحظه که بازومو گرف تمام دردمو فراموش کردم و ضربان قلبم تند شد...(عاشق شدی پسرم عااااشققق) هل شدم و گفتم: خ.خودم.. بلند.. میشم..
زد تو کلم و گف: لوس نکن خودتو خون زیادی ازت رفته....فعلا باهات کار دارم
گفتم: عایی...که یدونه دیگه هم زد: حقتهه ولی من بهش یه لبخند زدم ....لبخندی پر از درد
که اعصابش خورد شد و روشو ازم برگردوند
با لحت شوخی داد زد : ببینم تو نمیخوای بیای کمکمممم ؟ زورم نمیرسه خوبت شدد بیا دیگه ایش
اون اقایی که اسمش تهیونگ بود همینجوری هاج و واج وایساده بود
لیونسو: چتهههه
ته: هیچی...فقط مهربون شدی جدیدا
که لیونسو....
شرط پارت بعد ۱۰ لایک ۱۰ کامنت افلین قشنگای مننننن
#فیک_کوک #کوک #رمان #فیک #fake
چشممو دوختم به جئون با چشمای معصوم و پر از درد داشت بهم نگاه می کرد...قلبم به درد اومد به بادیگاردا گفتم برن و به دکتر بگن بیاد
خودمم اجومارو صدا کردم تهیونگ متعجب بود از کارم و گف: میخوای چیکار کنی؟
گفتم: همونکاری که گفتی
ته: هن
گفتم: چرا یدفعه سیمات قاطی میکنه خل میشی تووو
جئون داش لبخند میزد بخاطر همین جدی شدم و به اجوما گفتم: برو اون اتاقو مرتب کن...
رفتم از بازوی جئدن گرفتم که بلندش کنم ولی زورم نرسید
به ته گفتم: میخوای همونجوری وایسیی خاک بر سرت مثلا مردی
ویو کوک
با اینکه خیلی درد داشتم...ولی اون لحظه که بازومو گرف تمام دردمو فراموش کردم و ضربان قلبم تند شد... هل شدم و گفتم: خ.خودم.. بلند.. میشم..
زد تو کلم و گف: لوس نکن خودتو خون زیادی ازت رفته....فعلا باهات کار دارم
گفتم: عایی...که یدونه دیگه هم زد: حقتهه ولی من بهش یه لبخند زدم ....لبخندی پر از درد
ویو لیونسو
چشممو دوختم به جئون با چشمای معصوم و پر از درد داشت بهم نگاه می کرد...قلبم به درد اومد به بادیگاردا گفتم برن و به دکتر بگن بیاد
خودمم اجومارو صدا کردم تهیونگ متعجب بود از کارم و گف: میخوای چیکار کنی؟
گفتم: همونکاری که گفتی
ته: هن
گفتم: چرا یدفعه سیمات قاطی میکنه خل میشی تووو
جئون داش لبخند میزد بخاطر همین جدی شدم و به اجوما گفتم: برو اون اتاقو مرتب کن...
رفتم از بازوی جئدن گرفتم که بلندش کنم ولی زورم نرسید
به ته گفتم: میخوای همونجوری وایسیی خاک بر سرت مثلا مردی
ویو کوک
با اینکه خیلی درد داشتم...ولی اون لحظه که بازومو گرف تمام دردمو فراموش کردم و ضربان قلبم تند شد...(عاشق شدی پسرم عااااشققق) هل شدم و گفتم: خ.خودم.. بلند.. میشم..
زد تو کلم و گف: لوس نکن خودتو خون زیادی ازت رفته....فعلا باهات کار دارم
گفتم: عایی...که یدونه دیگه هم زد: حقتهه ولی من بهش یه لبخند زدم ....لبخندی پر از درد
که اعصابش خورد شد و روشو ازم برگردوند
با لحت شوخی داد زد : ببینم تو نمیخوای بیای کمکمممم ؟ زورم نمیرسه خوبت شدد بیا دیگه ایش
اون اقایی که اسمش تهیونگ بود همینجوری هاج و واج وایساده بود
لیونسو: چتهههه
ته: هیچی...فقط مهربون شدی جدیدا
که لیونسو....
شرط پارت بعد ۱۰ لایک ۱۰ کامنت افلین قشنگای مننننن
#فیک_کوک #کوک #رمان #فیک #fake
۱۶.۸k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.