سناریو کوتاه ✨🍷
گروگان قاتل جوون با تکه شکسته آینه ای طناب رو بریده بود...
وقتی قاتل جوون بهش نزدیک شد نفسش بالا نمی اومد...
قاتل صورتش رو روی صورت گروگان که مرد جوونی بود خم کرد...
مرد جوون چشمهاشو محکم بست..نفس رو حبس کرد و با تمام قدرتش با دستای خستش تکه آینه رو روی صورت قاتل کشید...
قاتل گلوله ای رو حروم مرد جوون کرد...خون از مقتول می ریخت...مغزش توی جمجمه اش متلاشی شده بود...
قاتل جوون تکه آینه رو از میون دستهای قاتل در میاره و به صورتش توی آینه نگاهی می اندازه...
_نزدیک بود این چشمم رو هم از دست بدم..!...
#shortscenarios_by_myj
وقتی قاتل جوون بهش نزدیک شد نفسش بالا نمی اومد...
قاتل صورتش رو روی صورت گروگان که مرد جوونی بود خم کرد...
مرد جوون چشمهاشو محکم بست..نفس رو حبس کرد و با تمام قدرتش با دستای خستش تکه آینه رو روی صورت قاتل کشید...
قاتل گلوله ای رو حروم مرد جوون کرد...خون از مقتول می ریخت...مغزش توی جمجمه اش متلاشی شده بود...
قاتل جوون تکه آینه رو از میون دستهای قاتل در میاره و به صورتش توی آینه نگاهی می اندازه...
_نزدیک بود این چشمم رو هم از دست بدم..!...
#shortscenarios_by_myj
۱۳.۱k
۱۷ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.